حيثيت مفهومى و ذهنى است كه شأنيت صدق بر افراد بى شمار را دارد و واقعيت عينى مخصوص وجود مىباشد؛ يعنى مصداق ذات آن است.
3ـ از جمله ادله اصالت وجود اين است كه ذات مقدّس الهى منزه از حدودى است كه با مفاهيم ماهوى از آنها حكايت مىشود؟ يعنى ماهيت ندارد، در صورتى كه اصيل ترين واقعيت ها و واقعيت بخش به هر موجودى است، و اگر واقعيت خارجى مصداق ذاتى ماهيت بود، بايستى واقعيت ذات الهى هم مصداق ماهيتى از ماهيات باشد.(1)
ب) تشكيك وجودى
«مشكّك» مفهومى است كه صدق آن بر افراد و مصاديقش متفاوت باشد و بعضى از آنها از نظر مصداقيت براى آن مفهوم مزيّتى بر بعضى ديگر داشته باشند. چنان كه همه خط ها در مصداق بودن براى طول يكسان نيستند و مصداقيت خط يك مترى براى آن، بيش از مصداقيّت خط يك سانتى مترى است. يا مفهوم سياه بر همه مصاديقش بطور يكسان حمل نمىشود و بعضى از آنها سياهتر هستند؛ مفهوم وجود نيز از اين قبيل است. اتّصاف اشياء به موجوديت يكسان نيست و بين آنها تقدّم و تأخّر و اولويت هايى وجود دارد، چنان كه صدق وجود بر خداى متعال كه هيچ گونه محدوديتى ندارد، با صدق آن بر وجودهاى ديگر قابل مقايسه نيست.
حاصل سخن صدرالمتألهين در اين باب اين است كه حقايق عينى وجود، هم با يكديگر وحدت و اشتراك دارند و هم اختلاف و تمايز، ولى مابه الاشتراك و مابه الامتياز آنها به گونهاى نيست كه موجب تركيب در ذات وجود عينى شود؛ بلكه بازگشت مابه الامتياز آنها به ضعف و شدّت است. چنان كه اختلاف نور شديد با نور ضعيف، در ضعف و شدّت آنهاست، ولى نه بدين معنا كه شدّت در نور شديد چيزى جز نور، و يا ضعف در نور ضعيف چيزى غير از نور باشد؛ بلكه نور شديد چيزى غير از نور نيست و نور ضعيف هم چيزى غير از نور نيست