و ارتباط با خداوند مىگذرانند و چون روح آنان با محبت الهى عجين گشته، چنان صلابت و عظمتى يافته كه حوادث سهمگين و شكننده چونان قطره در برابر دريا خود مىنمايانند و هيچ تزلزل و اضطرابى در آنها پديد نمىآورند.
قبض و بسط يا تجلّى مظاهر جمال و جلال الهى
الهى، اطلبى برحمتك حتّى أصل اليك و اجذبنى بمنّك حتّى أقبل عليك...
بر اساس شدّت و ضعف ارتباطى كه انسان ها با خداوند دارند و بر حسب تدبيراتى كه خداوند درباره بندگان خويش دارد، حالات آنها در ارتباط با خداوند متفاوت مىگردد. عرفا و ارباب سير و سلوك از اين دگرگونى و تفاوت حالات به «قبض و بسط» تعبير مىكنند.
هر كس، كم و بيش، نمونه هاى هر چند ضعيفى از انقباض و انبساط حالات در ارتباط با خداوند را در خود تجربه كرده است: گاهى انسان احساس مىكند كه دلش به خدا راه دارد و به نحوى حضور خدا را احساس مىكند و حالت انبساط در دل او پديد مىآيد؛ و گاهى انسان احساس مىكند كه دلش قفل شده است و بر آن پرده و حجاب افتاده است و چنان تيره گشته كه راه به جايى نمىبرد و و سردرگم مىگردد؛ به واقع حالت انقباض براى او رُخ مىدهد. در مراحل آغازين سير و سلوك، از اين تفاوت حالات و روحيه ها به انقباض و انبساط حالات تعبير مىگردد والا در مراحل عالى سير و سلوك، در نظر عرفا، از قبض و بسط تفسير ديگرى مىشود.
چنان كه عرض كرديم، در حالت انقباض انسان احساس مىكند كه راهى به خدا ندارد و احساس گرفتگى مىكند و انگيزهاى براى دعا و مناجات ندارد. بالعكس، در حالت انبساط دل انسان روشن مىگردد و حال دعا و مناجات پيدا مىكند. با پيشرفت انسان در مراتب سير و سلوك و معرفت، حالت انقباض و انبساط شدّت مىيابد و گاهى براى متوسطين در سير و سلوك، حالت انقباض بسيار سخت و غير قابل تحمل و كشنده مىگردد و آن گاه كه حالت انبساط به آنها دست مىدهد و به مناجات با خدا مىپردازند، آن سان بى خود از خويش