هستند كه دست آفرينش در نهاد آدمى به وديعت نهاده است تا به اقتضاى آنها به حركت و جنبش و تلاش و كوشش پردازد و با استفاده از نيروهاى طبيعى و اكتسابى و امكانات خارجى مسير خود را به سوى كمال و سعادت بپيمايد. بنابراين، جا دارد با دقّت و حوصله آنها را مورد مطالعه و تأمل قرار دهيم و با اجتناب از پيش داورى و قضاوت هاى عجولانه بكوشيم نتيجه صحيح و قاطعى از تأملات خود بگيريم، تا كليد گنج سعادت را به دست آوريم.
1ـ ميل فطرى كنجكاوى، حقيقت جويى و علم دوستى
ميل فطرى و غريزى كنجكاوى و حقيقت جويى انسان را به دانستن و آگاهى و احاطه كامل بر حقايق هستى وامىدارد و بر اين اساس، انسان پيوسته به دنبال كشف مجهولات است و مىخواهد جهل را از ساحت انديشه خود بزدايد. مسلماً كاربرد اين غريزه تنها در راستاى تأمين نيازمندى هاى زندگى و تداوم آن نيست، بلكه اين ميل فطرى اهداف متعالى و نامحدود را دنبال مىكند كه حصار تنگ زندگى مادى نمىتواند آنها را در كمند خود گيرد. از اين روست كه ما مىنگريم كه انسان در آستانه مرگ نيز چه بسا در جستجوى كشف مسألهاى علمى است و با اينكه مىداند دانستن آن مسأله براى زندگىاش سودى ندارد، اما دانستن آن را براى خود لازم و مهم مىداند و با كشف آن احساس لذت مىكند.
البته ممكن است اين ميل فطرى، تحت تأثير محيط و يا تعليم و تربيت و يا غريزه ديگرى از جهت اصلى خود منحرف شود و تنها در راستاى منافع زندگى مادى به كار گرفته شود. چنان كه انسان هاى شكم پرست و شهوت ران همه امكانات و تمايلات خويش را در راه شهوت رانى و شكم پرستى به كار مىگيرند. يا كسانى كه از انديشه هاى متعالى بى بهرهاند و فقط در پى شناخت مسايل بيهوده و بى فايده هستند و از ميل فطرى كنجكاوى استفاده شايسته و بهينه نمىكنند، باعث مىگردند اين ميل از مسير خودش منحرف گردد. اما سخن ما اين است كه ميل فطرى اگر محكوم غرايز صرفاً مادى و يا عوامل بيرونى نگردد، ما را به كشف واقعيت ها و حقايق هستى وا مىدارد و محدوديتى براى خود نمىشناسد و در رهگذر آن،