صفحه ٨٦

اهداف مادى و دنيوى محرك و برانگيزاننده رفتار ما هستند؟ در اين صورت، متوجه خواهيم شد كه حتّى در رفتار و اعمال مقدّسى چون نماز و روزه ماه رمضان، نيّت و انگيزه ما خودنمايى و رياست و چندان انگيزه الهى و خالص عامل انجام آن رفتار نبوده است.
با توجه به آنچه ذكر گرديد، شايسته است كه درباره حقيقت لذت و علت اختلاف مراتب آن تأمل كنيم، تا بتوانيم عالى ترين و پايدارترين لذت هاى انسانى را بشناسيم.

مفهوم و ماهيت لذّت
شكى نيست كه به حسب قواى گوناگون انسان، لذت ها متفاوت مى‌گردند و متناسب با هريك از قوا و ادراكات لذت خاصى متوجه انسان مى‌گردد. با لحاظ اين‌كه قواى ادراكى تدريجاً در انسان بروز مى‌يابند و ممكن است قوه‌اى در شخصى به فعليت رسيده باشد و در ديگرى به فعليت نرسيده باشد: مثلاً بچه‌اى كه هنوز به بلوغ نرسيده درك درستى از لذت جنسى ندارد، چون هنوز نيروى درك كننده آن لذت در او پديد نيامده است. پس انسان استعداد درك پاره‌اى از لذت ها را دارد، اما چون هنوز نيروى درك آن لذت ها در او شكوفا نگرديده آن‌ها را درك نمى‌كند. البته تنها رشد سنى در درك برخى لذت ها مؤثر نيست و چنان نيست كه هرچه بر عمر انسان افزوده گردد، دركش از لذت ها بيشتر شود. چه بسا برخى از افراد سال خورده ناتوان از درك لذتى باشند كه براى برخى جوان ها قابل درك است، چون نيرويى كه در آن جوان به شكوفايى رسيده، هنوز در آن شخص سال خورده به بالندگى و شكوفايى نرسيده است؛ به واقع آن فرد سال خورده در ارتباط با آن نيرو به بلوغ نرسيده است. پس چنان نيست كه همه نيروهاى ما به فعليت رسيده باشند و همه لذت ها برايمان قابل درك باشند. (البته گرچه ما از درك برخى لذت ها عاجزيم و هنوز نيروى درك آن‌ها در ما به فعليت نرسيده، اما مى‌توانيم از طريق حدس و يا با تحليل عقلى و اقامه برهان وجود آن‌ها را ثابت كنيم و نمى‌توان با عدم درك لذتى به انكار آن پرداخت.)
نكته ديگر اين‌كه هر لذتى متناسب و ملايم با قوه خاصى است؛ مثلاً وقتى ما از صداى