تفقد قرار مىگيرد، مىگويد:) خداوندا، تو خودت را به من شناساندى، پس با معرفت تو از آفريدگانت مستغنى شدم. به عزّت و جلالت سوگند، اگر خشنودى تو درآن باشد كه قطعه قطعه شوم و هفتاد بار به سخت ترين وجهى به قتل برسم، خشنودى تو را مقدّم مىداشتم...(خداى متعال سخنان او را تصديق مىكند و در حق او مىفرمايد) چشم و گوش دلش را باز مىكنم تا با گوش دل سخن مرا بشنود و با چشم دل به جلال و عظمت من بنگرد...
اى احمد، اگر بنده نماز اهل آسمان و زمين را بگذارد و روزه اهل آسمان و زمين را بگيرد و همانند فرشتگان شكم او از خوراك تهى ماند و پوشاكش چون برهنگان باشد، ولى در قلب او ذرّهاى از محبّت دنيا، يا ريا و علاقه به خوشنامى، يا رياست و آوازه و يا زيور دنيا بيينم، در جوار قرب من نخواهد بود و محبّت خودم را از دلش بر مىدارم و دلش را تيره خواهم ساخت تا مرا فراموش كند و حلاوت معرفت خود را به او نخواهم چشانيد؛ سلام و رحمت من بر تو باد.
خصلت هاى سه گانه رهيافته به رضاى حق
1ـ أعرفه شكراً لايخالطه الجهل...
خصلت اول، سپاس گزارى از خداوند، همراه با باور و آگاهى به ساحت ربوبى است. انسان طبيعتاً ناسپاس است و گرچه پيوسته غرق در نعمت هاى بى شمار خداوند است، ولى توجهى به آنها ندارد و حق اين نعمت هاى بى شمار خداوندى را به جا نمىآورد؛ اما وقتى نعمتى از او ستانده شود شكوه و فرياد سر مىدهد و بناى ناسپاسى مىگذارد و حتى ممكن است از خداوند نااميد گردد: