صفحه ١٦٣

وَ لاَِنْ أَذَقْنَا الاِْنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ(1)؛ اگر ما انسان را از نعمت و رحمتى برخوردار كرديم، سپس آن نعمت را از او باز گرفتيم، سخت به نااميدى و كفران در مى‌افتد.
در مقابل، خداوند به بندگانى كه طالب رضاى او هستند، مقام حق‌شناسى و شكرگزارى عطا مى‌كند و حق‌شناسى و شكرگزارى به درگاه خداوند همراه با آگاهى از نعمت هاى الهى، نعمت بزرگى است كه خداوند به بندگان برگزيده خود عنايت مى‌كند. از آنجا كه انسان به همه نعمت هاى خداوند كه به او ارزانى شده واقف نيست، شكر او به درگاه خداوند محدود و اندك است و به واقع او در برابر بخش اندكى از نعمت هاى الهى شكر مى‌گذارد و چون از بخش عمده نعمت هاى الهى غافل است، ناسپاسى او فراوان مى‌باشد. اما هر چه آگاهى و اطلاع او از نعمت هاى الهى بيشتر گردد، سپاس و شكر او به درگاه خداوند فزونى مى‌گيرد و در نهايت، وقتى به همه نعمت هايى كه خداوند به اوارزانى داشته اطلاع و آگاهى يافت، همواره از خداوند سپاس گزارى مى‌كند و ممكن نيست كه ناسپاسى كند.
2ـ و ذِكْراً لاَيُخَالِطُهُ النِّسْيَانُ...
ويژگى دوم ره يافته به رضاى خدا مرتبه‌اى از ياد و ذكر خداست كه با فراموشى آميخته نمى‌گردد. براى ما بسى دشوار است كه به ياد خدا باشيم. حتّى دقايقى را كه در شبانه روز در ظاهر به عبادت و نماز مى‌پردازيم، دلمان متوجه خداوند نيست و از ياد و توجه او غافليم و توجه ما به غير خداوند معطوف مى‌گردد. حتّى اگر با تمرين و رياضت موفق شويم از توجه به غيرخدا بكاهيم و با حضور قلب به خداوند توجه يابيم، توجه ما به خداوند موقتى و محدود خواهد بود و حداكثر محدود به زمانى است كه نماز مى‌خوانيم و پس از اندكى مجدداً توجه ما به غير خداوند جلب مى‌گردد و نمى‌توانيم به ياد و توجه به خداوند استمرار بخشيم. اما خداوند بندگان خاص خود را كه مراحل خودسازى و مبارزه با هواهاى نفسانى و قطع توجه از