و تكاپوى اكتسابى او انجام مىپذيرد، برترى چشمگيرى بر ساير حيوانات دارد؛ چون حيوانات گرچه در آغاز از ادراكات غريزى بيشترى برخوردارند، اما پس از بلوغ ادراكات غريزى آنها، تكامل و تحول و تطوّرى در رفتار و زندگى آنها پديد نمىآيد؛ اما انسان در پرتو حركت تكاملى و اكتسابى خويش به مراحل تكاملى و سطحى از آگاهى ها و توانايى هاى مادّى و معنوى مىرسد كه تحسين برانگيز و شگفتى ساز است.
در اينجا نيز سؤالاتى پيش مىآيد كه بايد در جاى ديگر پاسخ داده شود، از قبيل اينكه آيا نباتات فاقد همه انواع ادراكات مىباشند، يا ممكن است در پارهاى از آنها نوعى ادراك وجود داشته باشد؟ و آيا همه ادراكات حيوانات غريزى است، يا برخى از آنها بهرهاى از ادراكات اكتسابى نيز دارند؟ و به فرض وجود ادراك اكتسابى در حيوان، آيا ميان آن با ادراكات اكتسابى انسانى تفاوت ذاتى وجود دارد يا نه؟
حركت اختيارى و غير اختيارى
حركت تكاملى گاهى به محض اجتماع شرايط لازم و بروز و ظهور يافتن گرايش ها و ادراكات غريزى براى موجودى كه واجد نيروى كافى براى تكامل ويژهاى است، خود به خود، و بدون اراده حاصل مىشود، و گاهى صرف وجود شرايط طبيعى و وجود گرايش هاى غريزى كافى نيست و حركت تكاملى متوقف بر اعمال اراده و اختيار است. چنان كه ما آشكارا در مورد فعاليت هاى اختيارى خودمان مىيابيم كه در هر مرحلهاى شناخت، تصميم و انتخاب ما نقش اساسى در افعال ما دارد و بوضوح بين آنها و افعال طبيعى و غير ارادى فرق مىگذاريم؛ چون ما در حوزه رفتار اختيارى، خود را مواجه با افق ها و مسيرهاى گوناگونى مىبينيم و با انتخاب خود يكى را برمى گزينيم و چنان نيست كه عوامل طبيعى راه را به ما تحميل كنند و قدرت انتخاب را از ما سلب سازند.
گرچه ما برخوردار از رشد طبيعى هستيم كه تابع شرايط طبيعى است و از دايره اختيار ما خارج است و هم چنين براساس غرايزى كه در وجود ما هست، نيازهاى حيوانى خود را ابراز