مطرح مىگردند، جاى اين پرسش باقى است كه خواست نهايى انسان و عالى ترين لذّتى كه ممكن است بدان دست يابد چيست؟ چون انسان نمىتواند به غرايز فعلى خود اكتفا كند و مانند درخت و يا حيوانى نيست كه در پرتو رشد و سير طبيعى به نيازمندى هاى خود مىرسد، بلكه انسان موجودى است مختار كه از سير تكاملى اختيارى برخوردار است. از اين رو، برخوردار از استعدادها، قابليت ها و لذّت هاى بالقوهاى است كه بايد به اختيار خود آنها را شكوفا سازد. او در هر برههاى از زندگى خويش گرچه لذّت هايى را درك مىكند و غرايزى را در خود حاضر مىبيند كه حيوانات نيز از آنها برخوردارند، اما بايد در نظر داشته باشد كه او داراى قابليت و استعداد درك لذّت هاى ديگرى نيز هست كه با تلاش اختيارى خود به آنها دست مىيابد. سطحى نگرى است كه همه منافع خويش را منحصر به منافع محدود و بى مقدارى كه فعلا براى او حاضر است بداند؛ بلكه بايد در انديشه دست يابى به منافع ناشناخته باشد و سعى كند كه با تلاش خود به آنها دست يابد.
انسان هاى متعارفِ برخوردار از عقل سطحى نگر، لذت ها و منافع و مصالح خويش را محدود به امورى مىبينند كه فعلا براى آنها قابل درك است، غافل از اينكه انسان، خواسته ها و منافع و مصالح و لذّت هاى برتر و والاترى نيز دارد كه آن امور محدود، در مقايسه با آنها، بى ارزش و بى مقدار مىنمايند؛ و چه بسا آنچه را به عنوان مصالح و منافع خود مىپندارد، به واقع چيزى جز ضرر و زيان و خسارت متوجه او نمىسازد.
كوتاه سخن اينكه ما براى شناخت همه مصالح، لذّت ها و منافع انسان و بخصوص عالى ترين آنها، ابتدا بايد انسان را بشناسيم و به ابعاد وجودى او پى ببريم. در اين صورت، افق رشد و ترقى و شعاع و گستره فعاليت ها و حركت تكاملى او را مىشناسيم و بر مصالح و منافع و خواسته هاى راستين و نيز مقصد اصلى او واقف مىگرديم.
ضرورت خودسازى
خودسازى و تهذيب نفس از جمله مسايل مهمى است كه فراوان مورد تأكيد و توجه آيين