نمىتواند به حفظ و پرورش آن درخت همّت گمارد و تلاش هاى او بى نتيجه و بيهوده خواهد بود.
ممكن است ادعا شود كه شناخت لذت ها از طريق غرايزى كه خداوند در وجود ما به وديعت نهاده حاصل مىگردد، اما وقتى ما به پيچيدگى ها و گستردگى استعدادها و قابليت هايى كه انسان از آن برخوردار است و هم چنين تنوّع عواملى كه در مجموعه فعاليت هاى فكرى و عملى انسان دخيل هستند نظر مىافكنيم، در مىيابيم كه انسان چون گوسفند از چنان بساطت و محدوديت رفتارى برخوردار نيست كه تنها غرايز او را به كنش و واكنش و تأمين نيازها وا دارد. بعلاوه، در حيوانات غرايز از همان آغاز زندگى فعليت مىيابند، اما غرايز انسان ظهور و نمود تدريجى دارند و در شرايط و مراحل گوناگون زندگى انسان ظاهر مىگردند و چنان نيست كه همه غرايز انسان، با مراتب گوناگونى كه دارند، از آغاز فعليّت داشته باشند. بالطبع لذت ها و نيازمندى ها نيز داراى مراتب هستند و به تدريج ظهور مىيابند.
وقتى ما به كودك در آغاز زندگىاش نظر مىافكنيم مىيابيم كه او در زمينه لذت ها فقط به خوردن توجه دارد و از اين جهت هرچه در اختيارش قرار بگيرد در دهان خود مىگذارد و متوجه خطراتى كه از اين ناحيه ممكن است متوجه او گردد نيست. ما اين كودك را قادر بر شناخت همه نيازمندى هايش نمىدانيم و به اين بهانه كه غريزه او را به خوردن چيزى دعوت مىكند، همه لذت هاى او را در خوردن خلاصه نمىكنيم؛ چون او غرايز و لذّت هاى ديگرى نيز دارد كه در ساير مراحل زندگى شكوفا مىگردند. همين كودك پس از چند ماه از تولد خويش، از بازى نيز لذت مىبرد و علاوه بر خوردن، به اسباب بازى هاى خود نيز علاقه نشان مىدهد و چه بسا ساعت ها به بازى با آنها مىپردازد و به ساير نيازها و واقعيت هايى كه پيرامون او وجود دارد توجه ندارد؛ غافل از اينكه او لذت ها و نيازهاى ديگرى نيز دارد كه در ساير مراحل زندگى و بموقع، از جمله به هنگام بلوغ جنسى، در او نمايان مىگردند.
حال كه دريافتيم غرايز انسان بتدريج شكوفا مىگردند و به مرور زمان و مبتنى بر سير تكاملى انسان خواسته هاى جديد او خود مىنمايانند و در هر برههاى لذّت هاى خاصّى براى او