صفحه ٢٧

گرچه در غالب موارد مستقيماً لذتى در پرتو فعاليت ها و تكاپوها عايد انسان نمى‌گردد، بلكه آن فعاليت ها با رنج و زحمت همراه مى‌باشند؛ اما از آن جهت كه مقدمه رسيدن به لذت هستند براى انسان هموار مى‌گردند: كارگرى كه گاه در شرايط دشوار و با تحمّل مرارت ها و سختى ها كار مى‌كند تا پولى به دست آورد و يا تاجرى كه همه گرفتارى هاى كسب و كار را بر خويش هموار مى‌سازد تا سرمايه‌اى بيندوزد، هدفش اين است كه با دستاورد تلاش و كوشش خود، لذت هايى را براى خويش تأمين كند. بر اين اساس است كه گفته مى‌شود اين فعاليت ها و تلاش ها براى رسيدن به سود و منفعت انجام مى‌پذيرند، چون مستقيماً به لذّت منتهى نمى‌شوند، بلكه آن‌ها مقدمه كسب لذت هستند. از اين جهت منفعت و سود دومين عامل محرك انسان براى تلاش ها و فعاليت هاى روزمره زندگى است.
سومين انگيزه و عامل تلاش ها و كوشش ها عامل مصلحت است: گاهى انسان كارهايى را انجام مى‌دهد كه نه مستقيماً لذتى را متوجه او مى‌سازند و نه مقدمه كسب لذت حسى و يا وهمى و يا عقلى هستند، اما از آن رو كه ترك آن‌ها موجب فوت شدن منافعى از انسان مى‌شود و يا ضررهاى مادى و معنوى‌اى را متوجه او مى‌سازند، عقل مصلحت مى‌بيند كه انسان به انجام آن كارها همّت گمارد.
اكنون كه دريافتيم عوامل سه گانه (لذّت، منفعت و مصلحت) انسان را به انجام تلاش ها و فعاليت هايش وا مى‌دارند، ضرورت دارد كه لذت ها، منافع و مصالح انسان را بشناسيم و بى ترديد تا ما انسان، كمالات، استعدادها، قابليت ها و آغاز و انجام او را نشناسيم و به زوايا و ابعاد وجودى او پى نبريم؛ از شناخت منافع، لذت ها و مصلحت هاى او عاجز خواهيم بود. ما تا خود را نشناسيم، چگونه قادر خواهيم بود منافع، لذت ها و مصالح خود را بدرستى تشخيص بدهيم و اولويت ها و برترى هايى را كه برخى از آن‌ها دارند بشناسيم؟ پس شناخت انسان مقدم بر همه مسايل، بلكه بدون شناخت حقيقت انسان و جايگاه واقعى او ساير بحث ها و تلاش ها بيهوده و بى ثمر است؛ چنان كه باغبانى كه مى‌خواهد به پرورش درختى بپردازد، تا آن درخت را نشناسد و ميزان حرارت و آب و نوع كودى كه براى تغذيه درخت لازم است در نظر نگيرد،