صفحه ٢٥٩

دلش بيشتر برداشته شود، داناتر و كامل‌تر و به خدا نزديك‌تر مى‌شود؛ تا جايى كه نه تنها در افعال و تأثيرات موحّد مى‌گردد، بلكه براى صفات و ذوات هم استقلالى نمى‌بيند. اين مقامى است كه بندگان شايسته و مخلص و دوستان برگزيده خدا به آن نايل مى‌شوند و بين ايشان و معبودشان حجابى باقى نمى‌ماند. پس قرب حقيقى به خدا اين است كه انسان بيابد كه با خدا همه چيز دارد و بى خدا هيچ.

احاطه وجودى خداوند بر هستى
همه موجودات عالم، مخلوق خداى متعال و در وجود و شؤون وجودى نيازمند به او هستند و هيچ گونه استقلالى از خود ندارند: ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَىْء لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ...(1)؛ اين است خداوند، پرودگار شما كه آفريننده همه چيز است و هيچ معبودى جز او نيست.
يَا أَيُّهاَ النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ(2)؛‌اى مردم، شما نيازمند به خداييد و تنها خداوند است كه بى نياز و شايسته هرگونه حمد و ستايش است.
حقيقت وجود همه موجودات عالم عين ربط و تعلّق و محض مملوكيّت و عبوديت است و همه فانى در وجود خداوند هستند: كُلُّ شَىْء هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ...(3)؛ همه چيز جز ذاتِ او فانى مى‌شود.
وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَىِّ الْقَيُّومِ...(4)؛ و (در آن روز) همه چهره ها در برابر خداوند حىّ قيوم خاضع مى‌شود.
إِنْ كُلُّ مَنْ فِى السَّموَاتِ وَ الاَْرْضِ إِلاَّ ءَاتِى الرَّحْمنِ عَبْداً(5)؛ تمام كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند، بنده اويند.