فردى و اجتماعى خود آشنا نيست و حجّت بر او تمام نشده است، پذيرفته باشد؛ اما از كسى كه در جامعه اسلامى زندگى مىكند و به تكاليف شرعى و وظايف انسانى خويش آشناست، پذيرفته نيست: چنين شخصى اگر در گوشهاى به ذكر خداوند مشغول گردد و ساير وظايف خويش را ناديده گيرد، علاوه بر اينكه به وظيفه انسانى خويش عمل نكرده، از فرمان خداوند نيز تخطى كرده است. اينجاست كه راه انسان از راه شيطان جدا مىگردد:
خداوند پس از آفرينش انسان، به فرشتگان و هم چنين شيطان فرمان داد كه بر آدم سجده كنند؛ اما شيطان پس از چند هزار سال عبادت از فرمان خداوند سرپيچى كرد: وَ إِذْ قُلْنَآ لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوا لاَِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ.(1)؛ و چون به فرشتگان گفتيم كه در برابر آدم سجده كنيد، همه سجده كردند، به جز ابليس كه سرپيچى و تكبر كرد و از گروه كافران گرديد.
شيطان از روى تكبر و خودخواهى فقط حاضر بود كه در برابر خداوند سجده كند. به واقع، او بنده خداوند نبود، بلكه بنده دل خويش بود و آنگونه كه خود مىخواست به عبادت مىپرداخت و ثابت كرد كه از آغاز به خداوند ايمان مطلق نداشته است و تا جايى از خداوند پيروى كرد كه به انانيّت و خود خواهى او ضربه وارد نگرديد. در صورتى كه خداوند از بندگان خويش مىخواهد كه بنده مطلق او باشند و كاملا تسليم او گردند و آنگونه كه او مىخواهد و فرمان مىدهد، از او تبعيّت و پيروى كنند: إِنّى أُحِبُّ أَنْ أُطاعَ مِنْ حيثُ أريدُ(2). اگر آنگونه كه خود مىخواهند عمل كردند، بنده دل خويش هستند نه بنده خداوند.
مرحوم تربتى، رضوان الله تعالى عليه، يكى از منبرى هاى مخلص و متديّن و معروف قم، مىفرمود: «اگر خداوند به ما فرمان داده كه با تحمّل مشقّت و سختى ها به مكه برويم و به ما دستور داده كه در هنگام احرام سر خويش را بپوشانيم و از كندن موى خود و استفاده از عطر خوددارى كنيم، از آن روست كه مىخواهد رسم بندگى را به ما بياموزد و ما را به تمرين