صفحه ٣٢٠

شمار مى‌رود. جامع ترين آيه‌اى كه موارد و متعلّقات كفر را گرد آورده، آيه 136 از سوره نساء است كه مى‌فرمايد: ... وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلا بَعِيداً؛ و هر كه به خدا و فرشتگان و كتاب ها و فرستادگان و روز واپسين كافر شود به راستى گمراه گشته، گمراهى دور (از حق).
گذشته از ايمان و كفر اصطلاحى و احكام ظاهرى آن دو، بايد توجه داشته باشيم كه رفتار اختيارى انسان يا در زمره ايمان قرار مى‌گيرند و يا كفر و حد وسطى بين كفر و ايمان وجود ندارد و تحقّق ارزش و صفت مثبت و يا منفى اخلاقى به وسيله انگيزه هاى نفسانى كه در قالب ايمان و كفر جاى مى‌گيرند، انجام مى‌پذيرد و سعادت و يا شقاوت انسان در گرو حقايق باطنى است. بر اين اساس، چون نفاق چيزى جز كفر باطنى و ايمان ظاهرى نيست، منافقان كه در باطنشان كفر وجود دارد در زمره كفار قرار مى‌گيرند.
پس هر رفتار و نگرشى كه از ايمان انسان بكاهد و باعث سست شدن اعتقادات او گردد، در راستاى كفر قرار مى‌گيرد و در صورتى كه آن رفتار و حالات در قلب انسان ريشه بدوانند، شخص به كفر مطلق آلوده مى‌گردد و ايمانش از اساس زايل مى‌شود. در اين راستا، همان طور كه تعلّق به دنيا و امور مادى اگر تا هنگام مرگ در انسان باقى بماند، ممكن است موجب گردد كه كافر از دنيا برود (چون در هنگام مرگ احساس او اين است كه خداوند او را از محبوب و تعلقاتش جدا مى‌كند و با احساس دشمنى با خداوند جان مى‌دهد)، هم چنين روحيه انكار حق وقتى به ملكه و خصيصه‌اى ثابت و ريشه دار در وجود انسان تبديل گرديد، ممكن است به كفر و انكار حقايق دينى منجر شود و شخص براى حفظ موقعيّت خود حاضر مى‌گردد حقايق دين را انكار كند. پس بايد كوشيد كه روحيه تسليم در برابر خداوند را در خويش بپرورانيم و اگر اشتباه و انحرافى از ما سر زد، به صراحت به آن اعتراف كنيم؛ در اين صورت ايمان ـ كه مقوّم آن تسليم در برابر خداوند است ـ در ما تقويت مى‌گردد.