پس اطّلاع و آگاهى مادر موسى به اينكه فرزندش به دريا افكنده مىشود و به دربار فرعون راه مىيابد و مجدداً به مادرش بازگردانده مىشود و در نهايت از پيامبران الهى مىگردد، از طريق ارتباط با مبدأ مافوق طبيعى حاصل گشته بود. اگر ادّعا شود كه مادر موسى به هنگام قرار دادن گهواره موسى در صندوقچه و رها كردن صندوقچه در آب، حدس مىزد كه فرعون و يارانش كه در مسير حركت صندوقچه بر روى آب قرار داشتند، موسى را از آب بر مىگيرند و او سر از قصر فرعون در مىآورد، اما اطلاع از اينكه فرزنش به او باز مىگردد و در آينده در زمره پيامبران الهى قرار مىگيرد، جز با الهام الهى و ارتباط غيبى و روحى با خداوند توجيه پذير نيست. گو اينكه اين ارتباط به قدرى قوى بود كه مادر موسى درباره سلامتى و آينده فرزند خويش كاملا مطمئن بود و نگرانى نداشت.
اگر كراماتى كه به نقل صحيح و متواتر ثابت شدهاند و همه دلالت بر امكان ارتباط آگاهانه با منبع لايزال الهى دارند، جمع آورى شوند مجلدات زيادى را تشكيل مىدهند، با اين همه آيا سزاوار است كسانى چشم بسته و گستاخانه وجود ماوراى طبيعت، يا امكان ارتباط با آن را انكار كنند و ديگران را نيز از پيمودن آن راه باز دارند؟ حقيقت اين است كه اگر چنين معجزات و آيات روشنى نيز نمىبود، سزاوار بود كه بشر هر چند براى آزمايش، برنامه انبياء را به اجرا گذارد و آثار عظيم آن را در سعادت مادى و معنوى خويش ارزيابى كند؛ زيرا اهميّت مطلب به قدرى است كه هرگونه فداكارى را در راه تحقق و عملى شدن آن توجيه مىسازد. بخصوص با توجه به اينكه اجراى برنامه هاى انبياء ـ بر خلاف بسيارى از برنامه هاى ديگر ـ نه تنها مستلزم چشم پوشى از همه نعمت ها و لذّت هاى دنيوى نيست، بلكه ضامن آسايش و آرامش اين جهان نيز مىباشد؛ چه اينكه در ميان پيامبران و پيروان ايشان كسانى يافت مىشوند كه بهره مندى ايشان از نعمت هاى دنيوى بيش از ديگران بوده است.
آيا اصرار فراوان همه انبياء بر اين مطلب و فداكارى بى نظير آنان و جانشينان و پيروان راستينشان در راه ترويج آن، حتى احتمال صدق مدعاى ايشان را هم در دل انسان با انصاف پديد نمىآورد؟ آيا ارزش چنين حقيقتى از ارزش كشف اسرار طبيعى و تسخير كرات