كمال نهايى مشخص كرد و اين مسائل ارتباط تنگاتنگى با قابليّت ها و ظرفيّت هاى افراد دارند و برخى در سير تكاملى خويش كُند هستند و اگر بخواهيم براى حركت تكاملى آنها نظيرى در حركت هاى مادى معرفى كنيم، بايد بگوييم كه حركت آنها نظير حركت مورچه است، بلكه نظير حركت يك ويروس است كه، خود به خود، ظرف هزاران سال مسافت اندكى را طى مىكند. در مقابل، انسان مىتواند در طى يك ساعت چند كيلومتر راه طى كند. يا نور در هر ثانيه سيصد هزار كيلومتر طى مىكند و سرعت حركت آن به قدرى است كه انسان به راحتى حركت آن را تشخيص نمىدهد. از اين جهت، در طبيعيات قديم مطرح مىشد كه نور كيفيّتى است قائم به جسم كه بر اثر محازات و مواجه شدن جسم با نقطه نورانى، آن كيفيت و عرَض در جسم پديد مىآيد؛ در حالى كه امروزه همه مىدانند نور جوهر است كه از مبدأ خود با سرعت سرسام آورى حركت مىكند.
هم چنين مقايسه كنيد كودكى كه تازه به دبستان راه يافته كه به زحمت يك عمليات ساده رياضى را انجام مىدهد، با كسى كه به سرعت و به راحتى سخت ترين عمليات رياضى را انجام مىدهد.
نتيجهاى كه مىخواهيم از مقايسه هاى فوق بگيريم اين است كه اگر گفته مىشود معصومان حتى در شكم مادر نيز خداوند را تسبيح مىگفتند و كمالاتى دارند كه رسيدن به آنها براى ديگران ممكن نيست، آن قاعده عقلى مبنى بر اختيارى بودن سير تكاملى انسان نقض نمىشود، بلكه نكته در اين است كه سرعت انتقال و سير آنان بسيار زياد است و قابل مقايسه با سير تكاملى افراد عادى نمىباشد و در يك مقايسه ناقص، سير آنان چون حركت نور است و قابليّت ها و ظرفيت هاى وجودى آنها ايجاب مىكند كه هم نقطه آغاز حركت تكاملى آنها با ديگران متفاوت باشد و آنان در شكم مادر سير تكاملى خويش را آغاز كنند، و هم حركت تكاملى آنها از سرعتى فوق العاده برخوردار باشد و در فاصله كوتاهى به درجهاى از تكامل برسند كه شايد ديگران در طى هزاران سال نيز نتوانند به آن نقطه برسند؛ در عين حال، هم آنها از اختيار و قدرت انتخاب برخوردارند و هم حركت آنها تدريجى و اختيارى است.