رستگارى، و نجات از شقاوت است و چنان كه گفته شد، سعادت خواهى و گريز از شقاوت فطرى است: ممكن نيست كسى بگويد من طالب شقاوتم و يا من خواهان سعادت نيستم. بله برخى راهى را برمى گزينند كه آنها را از سعادت دور مىسازد و به انحطاط و شقاوت گرفتارشان مىگرداند. در واقع، آنها در پى سراب سعادت و توهّم آن، بيراههاى را مىگزينند كه به شقاوت مىانجامد؛ گرچه انگيزه آنها در گزينش آن بيراهه رسيدن به سعادت مىباشد.