عمل ظاهر مىكند، وقتى كه در عمل ظاهر شد، روح آدمى با اين حقيقت آشنا مىشود، وقتى كه اين عمل تداوم پيدا كرد، آدمى به مرحله شهود مىرسد و اين همان مرحلهاى است كه «زيدبن حارثه» به آن رسيد. او مىگفت: «گويا بهشت و متنعّمان در آن را مىبينم، گويا جهنم و معذّبان در آن را مىبينم»(29) بالاتر از اين، انسان به مرحلهاى مىرسد كه ديگر «گويا» هم در كار نيست، بلكه بهشت و جهنم را مىبيند!
بنابراين، علم حصولى فقط مقدمهاى است كه بايد بر طبق آن عمل كرد تا در نهايت به شهود رسيد. اگر مطابق علم عمل نشود، به وادى فراموشى سپرده مىشود و گاهى هم شك عارض او مىشود و بعد از هدايت به ضلالت مىرسد. اگر
قلبى در اثر آلودگى به گناه لياقت دريافت نور الهى (علم) را نداشته باشد، هدايت، جاى خود را به ضلالت خواهد داد. «كَذلِكَ يُضلُ اللّهُ مَنْ يَشاء»(30) براى اينكه به هدايت واقعى برسيم و آن واقعيت را بيابيم، بايد دانستهها را به منصّه عمل درآوريم و بدين ترتيب است كه دانستهها به يافتهها تبديل مىشود والاّ از امور سطحى محصور در ذهن، كارى ساخته نيست. عمل موجب مىشود كه دانستهها ثَبات پيدا كند، شدّت پيدا كند، ظهور و رسوخ يابد و به يافته تبديل شود. عملى كه دانستهها را تقويت مىكند و به حد وجدان مىرساند، نامش «عبادت» است و عبادات را نيز مىتوان به دو دسته تقسيم كرد: 1. عبادات مستقيم 2. عبادات غير مستقيم.
مقصود از عبادات مستقيم، عباداتى از قبيل نماز، دعا، سجده، مناجات، ركوع، حج و ... است كه انسان در آنها بهطور رسمى فقر و نياز خود را به خداى منان ابراز مىكند و مقصود از بخش دوم، تمامى افعالى است كه مىتوان آنها را با