دو دسته كلى در اين رابطه موضعگيرى كردهاند: گروه اول ـ كه «كانت» هم از اين جمله است ـ معتقدند كه ارزشهاى اخلاقى مطلقند. كانت مىگويد: راست گفتن مطلقاً يك ارزش است ولو اينكه اين راست گفتن موجب قتل هزاران انسان شود، مثلا اگر از شما بپرسند كه راه ورودى اين شهر از كجاست و شما ـ در عين حال كه مىدانيد آنها براى تخريب و غارت و مردم كُشى وارد شهر مىشوند ـ نشانى درست را به آنها بدهيد، اين عمل شما ارزشمند است و نتايج و تبعات آن، موجب بىارزشى عمل نمىشود. در مقابل اين دسته، گروهى ديگر ارزشهاى اخلاقى را كاملا نسبى، بدون ملاك ثابت و تابع شرايط زمان و مكان و سليقهها و قراردادها مىدانند.
حال در اين ميان نظر اسلام چيست؟ واقعيت اين است كه اسلام با هيچ يك از اين دو دسته موافقت كامل ندارد.
به اين بيان كه در اسلام يك سلسله اصول كلى، ثابت و مطلق اخلاقى وجود دارد كه تحت هيچ شرايطى تغيير نمىكند، اما مصداق آنها تغيير پذير است؛ مثلا، عنوان كلى صداقت و راستى مطلقاً ارزشمند است، اما گاهى مصاديق آن تغيير مىكند. راست گفتن تا آنجا كه به صلاح فرد يا جامعه است، با ارزش است، اما اگر همين عمل بر خلاف مصالح فرد و جامعه بود؛ مثلا، جان انسانى را در معرض خطر و هلاكت قرار مىداد، گناه و ضد ارزش است.
ملاك كلى ارزش اخلاقى، مصلحت عمومى فرد و جامعه و مصلحت واقعى انسانيت است. مصلحت؛ يعنى هر چيز كه موجب كمال و صلاح واقعى انسانيت است، نه چيزى كه دلخواه افراد و مورد خوشايند آنهاست و اين موضوع با آنچه كه نسبيت خوانده مىشود، متفاوت است.
عناوين و ملاكهاى كلى از قبيل: كمال انسانيت، عدالت، راستى و ... تغيير ناپذيرند، اما مصاديق آنها بر حسب زمان و مكان، متفاوت است و اين معنا با