بريزند و راه بيرون ريختن آن را بر او ببندند در اين صورت او مضطر خواهد شد و تكليف حرمت از او برداشته مىشود.
2. همانگونه كه اشاره شد بعضى از آيات قرآن به وجود بعضى از صفات در انسان تصريح كردهاند؛ مثل اينكه آيه مباركه مىفرمايد: «انسان حريص آفريده شده است» آيا اين خود دلالت نمىكند كه در وجود انسان عواملى هست كه او را بىاختيار به جانب شر مىكشاند؟
پاسخ: درست است كه بعضى آيات قرآن بر صفات منفى و به تعبير ديگر وجود عامل شر در انسان تصريح مىكند و چنين عواملى اقتضاى گرايش به شر را ايجاد مىكند، اما در قرآن مجيد عوامل ديگرى نيز ذكر شده است كه مىتوانند عوامل شر را كنترل كنند؛ مثلا بعد از اينكه مىفرمايد: «انسان حريص آفريده شده است» مىفرمايد: «غير از نمازگزاران»؛ يعنى، اينكه اگر چه انسان اقتضاى حريص بودن دارد، ولى كسانى كه اهل نماز و اهل توجه به خدا هستند قدرت كنترل اين عامل را دارند، پس عامل ديگرى هم در انسان هست كه او را به نماز خواندن و توجه به خدا و عبادت و تعديل و تهذيب اخلاق وادار مىكند كه آن هم عاملى درونى و خدادادى است. نتيجه اينكه آيه مباركه ناظر به وجود گرايش فطرى در انسان است و اين اقتضا مىكند كه در شرايط خاصى حريص و جزوع ... باشد، ولى در كنار آن عوامل ديگرى هم هست كه موجب تعديل او شود. آيه مباركه صرفاً در پى تعيين يك قوه، استعداد و اقتضا در انسان است كه ممكن است زمانى اين (قوه) در اثر تقويت و گرايش به همانسو، به (فعل) تبديل شود و ممكن است در اثر وجود عوامل كنترل هرگز به فعليت نرسد؛ يعنى، اينكه فعليت بخشيدن به اين عوامل امرى اختيارى است.
بنابراين همانگونه كه (حرص) انگيزه درونى دارد، گرايش به جانب خدا نيز بر اساس (فطرت الله) صورت مىگيرد. پس هر دو عامل در نهاد انسان بهطور فطرى