صفحه ١٣٣

باشد، يك جاگرم و جاى ديگر سرد، يك‌جا شب و جاى ديگر روز و... باشد، تا اينكه اختلافات و تحوّلات متفرقه و متنوّع در عالم هستى، به وقوع بپيوندد و همين اختلافات است كه زمينه پيدايش موجودات كامل‌تر، تعاون و همكارى آنها يا تضاد آنها را فراهم مى‌كند تا اينكه تجلّيات الهى به روشنى در عالم هستى ظهور پيدا كند و كمالات بيشترى محقق شود. به بيان ديگر، چنين مواردى جاى ظلم و عدل نيست، بلكه موضع حكمت است. اگر خداوند به اندازه‌اى كه به انسان سرمايه و نعمت داده است، از او تكليف مى‌خواهد عين عدالت است. ظلم در موردى اطلاق دارد كه از انسان تكليفى را كه فوق طاقت اوست درخواست كنند؛ مثلا اگر انسانى را كه طاقت حمل بيست كيلو بار را دارد وادار كنند كه بار پنجاه كيلويى را حمل كند، اين ظلم است و دومين شرط عدالت اين است كه پاداش كار باميزان سنگينى و مشكل آن كار متناسب باشد؛ مثلا اگر مزد انجام كارى هزارتومان است، بايد به همين ميزان مزد او پرداخت شود، اگر كمتر از اين باشد، به او ظلم شده است، اما اگر پاداش باعمل متناسب، بلكه پاداش ده‌برابر عمل باشد «مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»(12) ظلم نيست. به هرحال، در شكل‌گيرى اختلافات عوامل فراوانى مؤثر است، عوامل ژنتيكى، محيطى، آب و هوا و غذا و همين اختلافِ عوامل، موجب اختلاف انسانها مى‌شود؛ مثلا، گروهى استعداد و قدرت تعقّل بيشترى دارند. گروهى ذوق هنرى، دسته‌اى قدرت بدنى و استعداد فنى و خلاصه هر انسانى ويژگى خاص خودش را دارد. نمى‌شود گفت: چرا من مثل او نشدم و اصلا سؤال از چرايى اختلافات، مثل سؤال از چرايى تركيب رنگهاى يك تابلوى نقاشى است، در هر صورت اگر بناست تابلوى زيبايى درست شود، بايستى از رنگهاى مختلف در آن استفاده شود. در حالى كه اهميت اختلاف در عالم ماده،