صفحه ١٣٢

انسانها را از اين تنوع و گوناگونى استثنا كنيم. اگر تمامى انسانها يك شكل و قيافه و يك ذوق و استعداد و هوش داشته باشند، در آن صورت جامعه انسانى نيز دچار مشكل خواهد شد. اگر به تمامى انسانها استعداد و علاقه انجام يك شغلى داده مى‌شد، جامعه‌اى كه براى رفع نيازهاى مختلف، نياز به مشاغل متعدد و گوناگون دارد، چگونه اداره مى‌شد. هزاران شغل مورد نياز جامعه را چه كسى عهده‌دار مى‌شد؟! اگر علايق فطرى تمامى مردم يكى بود، اين همه زيبايى‌ها، خلاقيتها، اختراعات و اكتشافات متنوع به وجود نمى‌آمد و اين همه كمالات انسانى محقق نمى‌شد. پس همانطور كه بايد كل نظام هستى رنگارنگ باشد، جامعه انسانى هم بايد رنگارنگ و متنوع باشد تا انسانها بتوانند نيازهاى روحى و جسمى يكديگر را برطرف كنند. بنابراين ساخت يك عالم با نظام مادى، بهتر از اين ممكن نيست. نظام بدون تزاحم، مخصوص عالم مجردات است، امّا تزاحم در عالم ماده بايد ـ همان گونه كه هست ـ به حداقل برسد. الهيون كه نظام عالم را «نظام احسن» مى‌دانند، مقصودشان اين است كه عالم ماده به گونه‌اى آفريده شده است كه ضرر تزاحم به حداقل مى‌رسد و منافعى كه بر آن مترتب است بيش از ضررهايى است كه در اثر تزاحم به وجود مى‌آيد و همين تزاحم‌ها در نهايت موجب رشد آدميان مى‌گردند. و اگر مجموع و برآيند اين همه تزاحم را با جمع جبرى بسنجيم، نتيجه‌اش عددى مثبت خواهد بود، اما اگر كسى با جمع دقيق رياضى و سنجيدن مثبت و منفى، به اين نتيجه رسيد كه نقايص عالم بيش از كمالات آن است، مى‌تواند به حكيمانه نبودن نظام عالم حكم كند، حال كه با اين بيانات، لزوم وجود اختلافات روشن شد، بايد بدانيم كه مطابق تدبير خداوند متعال، بسيارى از موجودات هستى، خود منشأ اختلاف و تفاوتند؛ يعنى اينكه مثلا بايد ماه و خورشيدى وجود داشته باشد، سيّاره‌ها در حال گردش و سير باشند، نيروى جاذبه‌اى وجود داشته باشد، حجم و فاصله خورشيد نسبت به زمين اندازه فعلى