صفحه ٩٧

همین واژه زهد و گاه با عناوین و واژه هاى دیگر. در آیات قرآنى نیز گرچه واژه «زهد» کمتر دیده مى شود، امّا حقیقت و مفهوم و محتواى آن، به طور گسترده آمده است.
«زهد» در منطق ادیان الهى، همان وارستگى و بى اعتنایى به زرق وبرق جهان مادّه است. زهد این نیست که انسان از مال و ثروت و مقامات و امکانات دنیا بى بهره باشد؛ زهد آن است که اسیر آن ها نگردد، بلکه امیر بر آن ها باشد. به همین دلیل سلیمان (علیه السلام)، آن پیامبر بزرگ الهى که حکومت و اموال او ضرب المَثَل است با ردّ هدایاى گران بهاى ملکه سبا نشان داد که امیر است نه اسیر.
در حدیثى از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) مى خوانیم: «الزَّهَادَةُ فِی الدُّنْیَا لَیْسَتْ بِتَحْرِیمِ الْحَلالِ، وَ لا إِضَاعَةِ الْمَالِ، وَ لَکِنِ الزَّهَادَةُ فِی الدُّنْیَا أَنْ لاتَکُونَ بِمَا فِی یَدَیْکَ أَوْثَقُ مِنْکَ بِمَا فِی یَدِ اللّهِ؛ زهد در دنیا به این نیست که حلال را بر خود حرام کنى، یا مال و ثروت خویش را ضایع سازى (و به دور افکنى) بلکه زهد در دنیا به این است که: اطمینان و علاقه تو به آنچه در دست دارى، از آنچه به دست خداست بیشتر نباشد (به فرمان خدا و براى جلب رضاى او از آنچه دارى بگذرى)».(1)
از این جا روشن مى شود که زهد اسلامى هیچ ارتباطى با رهبانیّت مسیحى ندارد. «زهد اسلامى» به معناى سادگى زندگى و حذف تجمّلات و عدم اسارت در چنگال شهوات و مال و مقام است، در حالى که «رهبانیّت» به معناى جدایى و بیگانگى از زندگى اجتماعى است.
در حدیثى مى خوانیم: هنگامى که فرزند عثمان بن مظعون از دنیا رفت، وى بسیار غمگین شد و به اصطلاح به «زهد» روى آورد، خانه اش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت گشت (و همه کار، جز عبادت را ترک گفت).