صفحه ٦٢٨

بدانند که این امور همیشه و همه جا و در مورد هر کس در معرض زوال و نابودى وتبدیل به ضدّ است و به گفته شاعر:

بر مال و جمال خویشتن غرّه مشو *** کان را به شبى برند و این را به تبى!

با توجّه به این که «عقابیل» جمع «عقبوله» (بر وزن جرثومه) به معناى بقایاى بیمارى و مشکلات و آثارى است که از «تب» به صورت «تبخال» بر لب ها باقى مى ماند، تعبیر حضرت نشان مى دهد که مشکلات و گرفتارى ها و آثار و بقایاى آن، همواره در کنار خوشى ها و راحتى ها قرار دارد و هرگز از آن جدا نمى شود و جمله «بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا» تأکید دیگرى بر این معناست؛ چرا که «أَتْرَاح» جمع «ترح» (بر وزن فرح) به معناى غم و اندوه است؛ در نتیجه امام(علیه السلام) مى فرماید: «شادى ها با اندوه ها آمیخته و غصّه ها در کنار شادمانى نشسته است».
دومین نکته اى که امام(علیه السلام) در ادامه این سخن بیان مى فرماید، زمان دار بودن زندگى است، که بالاخره پایانى دارد و دیر یا زود به پایان مى رسد و چیزى که براى هیچ کس گریزى از آن نیست، مرگ است. مى فرماید: «سرآمد عمر را آفرید، آن را گاه طولانى و گاه کوتاه قرار داد، و گاه مقدّم و گاه مؤخّر داشت»؛ (وَ خَلَقَ الآجَالَ فَأَطَالَهَا وَ قَصَّرَهَا، وَ قَدَّمَهَا وَ أَخَّرَهَا).
«سرانجام مرگ را با عوامل پایان عمر، پیوند داد و با آن، رشته هاى طولانى حیات را درهم پیچید و پیوندهاى محکم زندگى (توانمندان) را قطع کرد!»؛ (وَ وَصَلَ بِالْمَوْتِ أَسْبَابَهَا، وَ جَعَلَهُ خَالِجآ(1) لأَشْطَانِهَا(2)، وَ قَاطِعآ لَمَرائِرِ(3) أَقْرَانِهَا).