صفحه ٤٤٤

آرى، او جسم نیست و زمان و مکان و جهت ندارد که با چشم دیده شود؛ چرا که جسم بودن نشانه نقصان و نیازمند به زمان و مکان است، در حالى که او از هر نظر کامل است؛ ولى با این حال دلایل بى شمارى در نظام جهان هستى از وجود پاک او خبر مى دهد و آیات آفاقى و انفسى، ما را به ذات بى مثالش رهنمون مى شود. او دیده نمى شود، ولى از هر چیزى که دیده مى شود، شناخته شده تر است؛ تمام ذرّات عالم، تسبیح او مى گویند و شاهد وجود او هستند.
در دومین توصیف مى فرماید: «در آفرینش موجودات، به اندیشه و فکر نیاز ندارد»؛ (وَ الْخَالِقِ مِنْ غَیْرِ رَوِیَّةٍ(1)).
کسى نیاز به اندیشه دارد که چیزى براى او مجهول است و با سرپنجه فکر مى خواهد از آن پرده بردارد؛ امّا براى کسى که هیچ مجهولى براى او وجود ندارد، اندیشیدن محال است، محال.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از تعبیر «غَیْرِ رَوِیَّة» این باشد که خلقت پروردگار مسبوق به هیچ سابقه اى نیست؛ برخلاف خلاقیّت انسان ها در امور زندگى شان که معمولاً مسبوق به سابقه است و یا ترکیبى است از مجموعه آنچه که دیده اند و شنیده اند و آزموده اند.
در سومین توصیف مى فرماید: «خداوندى که همیشه بوده و تا ابد خواهد بود»؛ (آلَّذِی لَمْ یَزَلْ قَائِمآ دَائِمآ).
ازلیّت و ابدیّت پروردگار که مخصوص ذات مقدّس اوست، لازمه نامحدود بودن آن ذات پاک است. چرا که اگر چیزى آغاز داشته باشد، یا پایانى براى او