صفحه ٣٨٣

بنابراین، کلمه «یَمُوتُ» به معناى مرگ ظاهرى است و جمله «لَیْسَ بِمَیِّتٍ» به معناى عدم مرگ واقعى است و همچنین جمله هاى «یَبْلَى» و «وَ لَیْسَ بِبَالٍ».
بعضى نیز گفته اند: منظور از «حیات» و «عدم کهنگى» در این جا معناى مجازى آن است؛ یعنى آثار و تعلیمات آن بزرگواران در میان مردم، تا پایان دنیا وجود دارد؛ گویى آن ها همیشه زنده اند. شبیه آنچه در روایت کُمیل در اواخر نهج البلاغه آمده، که امام (علیه السلام) درباره علماى راستین مى فرماید: «أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ، وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ؛ جسم آنان از میان مردم مى رود، امّا وجود معنوى آن ها در درون دل هاست».(1)
این احتمال نیز داده شده که منظور از «حیات» در این جا همان حیات برزخى است، که ارواح، در قالب هاى لطیف مثالى در جهان برزخ حضور دارند؛ ولى با توجّه به این که این مسئله مخصوص امامان (علیهم السلام) و نخبگان اولیاءاللّه نیست، بعید به نظر مى رسد.
از میان این چند احتمال، احتمال اوّل صحیح تر به نظر مى رسد و البتّه این نوع حیات چیزى فراتر از حیات شهیدان است؛ چراکه به مصداق «تَسْمَعُ کَلامِی وَ تَرُدُّ سَلامِی»(2) آن ها همواره سخنان ما را مى شنوند و به سلام ما پاسخ مى گویند و رابطه آن ها با این جهان برقرار است.
سپس امام (علیه السلام) براى تأکید بر مطلب قبلى مى افزاید: «پس آنچه را نمى دانید، نگویید چرا که بسیارى از حقایق، در امورى است که انکار مى کنید!»؛ (فَلا تَقُولُوا بِمَا لاَتَعْرِفُونَ، فَإِنَّ أَکْثَرَ الْحَقِّ فِیمَا تُنْکِرُونَ).
اشاره به این که معلومات انسان ها بسیار محدود و حقایق جهان، بسیار