صفحه ٢٦٩

بعضى گفته اند: او در زمان جاهلیّت به شجاعت معروف بود(1)، هر چند در جنگ صفّین در برابر على (علیه السلام) به قدرى مرعوب شد که براى نجات جان خود تنها راه را پناه بردن به عورت خود دانست؛ پیراهن خود را کنار زد و عورت خود را نمایان ساخت، زیرا مى دانست على (علیه السلام) بزرگوار است و در چنین شرایطى از او چشم مى پوشد و برمى گردد.(2)
مرحوم علّامه امینى؛ در شرح حال عمروبن عاص مى گوید: «ما هیچ تردیدى نداریم که او هرگز اسلام و ایمان را نپذیرفته بود؛ بلکه هنگامى که براى کشتن جعفربن ابى طالب و یارانش به حبشه رفت و از یک سو خبرهاى تازه اى از پیشرفت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حجاز به گوش او رسید و از سوى دیگر حمایت صریح نجاشى را از مسلمانان حبشه مشاهده کرد، به ظاهر اسلام آورد و هنگامى که به حجاز بازگشت، منافقانه در میان مسلمانان مى زیست، به این امید که به مقامى برسد و سخن امیرمؤمنان على (علیه السلام) درباره او (و امثال او) کاملاً صادق است؛ مى فرماید: «وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، مَا أَسْلَمُوا وَ لکِنِ اسْتَسْلَمُوا، وَ أَسَرُّوا الْکُفْرَ، فَلَمَّا وَجَدُوا أَعْوَانآ، رَجَعُوا إِلَى عَدَاوَتِهِمْ مِنَّا؛ به خدا سوگند! آن ها هرگز مسلمان نشدند بلکه اظهار اسلام کردند و کفر را در باطن، پنهان ساختند وهنگامى که یارانى پیدا کردند (کفر درونى خود را آشکار ساخته و) به دشمنى با ما (خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله)) بازگشتند».(3)
او براى رسیدن به مقصد خود، یعنى ابراز دشمنى و عداوت با على (علیه السلام) از هیچ چیز ابا نداشت. مى گویند: روزى به عایشه گفت: «اى کاش در روز جنگ جمل کشته شده بودى!» عایشه (تعجّب کرد و) گفت: «وَ لِمَ لا أَبآ لَکَ؛ چرا اى