لذت بخش خواهد بود. حال اگر موجودى برخوردار از علم و قدرت بى نهايت بود كه در پرتو تقرب و اتصال به او ما را نيز سرشار از آن دو صفت مىسازد، او بايد بالاترين مطلوب ما باشد.
موجودى كه داراى همه صفات جمال و كمال نامحدود و مبدأ و منشأ همه كمالات و فضايل است، از هر كس به انسان نزديكتر است ... وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيد(1)، موجودى كه نياز انسان به او نامحدود و بى نهايت است و هرچه و هرقدر انسان بخواهد به او مىدهد لَهُمْ مَا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ(2)، موجودى كه هيچ حجاب و مانعى بين او و بندهاش وجود ندارد و هر وقت انسان بخواهد مىتواند با او ارتباط برقرار كند، چنان كه خود فرمود: ... أَنَا جَليسُ مَنْ ذَكَرَنِى(3). و هم چنين موجودى كه هيچ نقص و كاستى در او وجود ندارد و مبدأ و منتهاى هستى است، تنها او اصالت دارد و ساير موجودات، و از جمله وجود ما، طفيلى و عين تعلق و ربط به اوست.
ما تا وقتى براى خود استقلالى مىپنداريم خيال مىكنيم كه از خود چيزى داريم، اما اگر به اين حقيقت معرفت يافتيم كه در قبال وجود خداوند، وجود ما هيچ استقلالى ندارد و كاملا وابسته به خداوند و باقى به اراده اوست ـ چنان كه وجود هرچيزى به اراده الهى باقى است و اگر اراده كند همه چيز نابود مىگردد ـ خود را موجودى طفيلى و متعلق به خداوند خواهيم يافت. حال موجودى كه عين ربط و تعلق به خداست و به اراده او باقى است، لذت بردن و محبت او اصالت دارد، يا موجودى كه داراى استقلال محض است و تحقق و بقاى هرچيزى به