شخصى در پى رسيدن به لذتى معنوى و روحانى است كه پس از شهادت به آن مىرسد و به اميد رسيدن به آن دست به جان فشانى مىزند. حتى ممكن است كسى براى لذتى خيالى دست به مبارزه بزند و براى اينكه نام او در زمره قهرمانان قرار گيرد دست به جان فشانى بزند. يا آن كسى كه در راه محبوبش فداكارى مىكند و در اين راه ناراحتى و مشكلاتى را متحمل مىگردد، لذتى كه وراى اين سختى ها متوجه او خواهد شد و يا اميد رسيدن به لقاى محبوب، تحمل دشوارى ها را براى او آسان مىگرداند. حتى كسى كه خودكشى مىكند، براى فرار از ناراحتى هاى زندگى و خلاصى از مشكلات به مرگ رضا مىدهد؛ پس او خواهان راحتى و آسايش موهومى است كه به خيال خود پس از مرگ به آن مىرسد و از آن لذت مىبرد. بنابراين، محرك اصلى انسان در همه فعاليت ها، تحصيل لذت و دورى از الم است؛ خواه آن دو دنيوى باشند و خواه اخروى، و خواه مادى باشند و خواه معنوى.
البته كسانى كه به مراتب عالى معرفت رسيدهاند به دنبال لذت هاى معنوى نيز هستند و هدف آنها تنها كسب رضايت خداوند است. چنان كه اولياى خدا حاضرند همه سختى ها را براى رضاى الهى تحمل كنند و حتى اگر رضاى الهى را در گرفتار شدن به آتش جهنم بيابند، با همه وجود آتش جهنم را مىپذيرند تا رضايت الهى جلب گردد. از اين روست كه روح بنده واصل به جوار قرب الهى، وقتى خداوند بهشت و نعمت هاى آن را بر او عرضه مىدارد مىگويد:
إِلهِى، عَرَّفْتَنى نَفْسَكَ فَاسْتَغْنَيْتُ بِهَا عَنْ جَمِيعِ خَلْقِكَ وَعِزَّتِكَ وَجَلاَلِكَ لَوْكَانَ رِضَاكَ فِى أَنْ أُقْطَعَ إِرْباً إِرْباً وَأُقْتَلَ سَبْعِينَ قَتْلَةً بِأَشَدِّ مَا يُقْتَلُ بِهِ النَّاسُ لَكَانَ رِضَاكَ أَحَبَّ إِلَىَّ ...(1)؛
خدايا، تو خودت را به من نماياندى و من با رسيدن به معرفت تو از همه مخلوقاتت بى نياز گشتم. به عزت و جلالت سوگند، اگر رضاى تو در اين باشد كه من قطعه قطعه شوم و هفتاد بار با شديدترين وضعى كه جان