قصد نباشد كه اصطلاحاً به آنها «افعال توصّلى» مىگويند؛ مانند همه كارهايى كه مورد رضايت الهى است كه اگر باقصد تقرّب انجام گيرند، عبادت خواهند بود. با توجه به اين برداشت، در برخى از روايات بر كارهايى عبادت اطلاق گرديده كه نزد متشرعه بر آنها عبادت اطلاق نمىگردد؛ مثلاً در روايتى آمده است: أَلعِبادَةُ عَشْرَة أَجْزاء تِسْعَةُ أَجزاء فى طَلَبِ الْحَلال(1)؛ عبادت داراى ده بخش است كه نُه بخش آن منحصر به درخواست روزى حلال است.
گذشته از صحيح و قابل توجيه بودن چنين رواياتى، بايد اذعان داشت كه مضمون اين روايات با ذايقه عموم مردم سازگارتر است؛ چون آنها بر اثر علاقه به دنيا سعى دارند به گونهاى گرايش دنيوى خويش را رنگ تقدّس ببخشند و با محمل قرار دادن اين گونه روايات، راه را براى كسب مال و سرمايه فزونتر هموار مىسازند و به اين بهانه كه كسب مال حلال و تجارتى كه در چارچوبه شرع انجام گيرد و آميخته با حرام نباشد، عبادت و موجب وصول به خداوند است.
4ـ عبادت اطاعت از كسى است كه او را مستقلاّ واجب الاطاعه بدانيم، هر چند در اين اطاعت قصد پرستش و اظهار عبوديّت نداشته باشيم.
5ـ برخى از ادبا و شعرا برداشت خاصّى از عبادت دارند كه آن برداشت در شعر سعدى نُمود يافته است:
عبادت بجز خدمت خلق نيست به تسبيح و سجاده و دلق نيست
در نظر سعدى، خدمت به خلق از چنان اهميّت و ارزشى برخوردار است كه عبادت منحصر به آن گشته و در كنار آن ساير عبادات به شمار نيامدهاند. مسلماً در كاربرد مجاز، استعاره و حقيقت ادعايى ـ كه نوع اخير در شعر سعدى به كار رفته است ـ بايد قرينه ومصحّحى منظور گردد كه مورد پذيرش عقلا باشد. مثلاً اگر ما بگوييم كه در روى زمين دريايى به جز درياچه قم نيست، عقلاء اين حقيقت ادعايى و انحصار ادعايى دريا را در درياچه قم نمىپذيرند؛ چون اين ادعا با مصحّح قابل قبولى همراه نگشته است. اما اگر بگوييم،