كه در بحث هاى قبلى بررسى شد و گفتيم بر اساس اين غريزه، انسان خواهان احاطه علمى بر هر چيزى است و اين غريزه كاملا اشباع نمىگردد، مگر انسان با خداوند چنان ارتباطى پيدا كند كه خداوند او را از علم نامحدود برخوردار سازد. اين علم نامحدود كه خداوند مستقيماً به انسان افاضه مىكند، همان علم مخزون در نزد خداست كه حضرت در دعاى خويش آن را از خداوند درخواست مىكنند.
پيشتر گفتيم كه كمال نهايى انسان در قرب به خداوند است، دراينجا نيز حضرت حقايق مقام اهل قرب را از خداوند درخواست مىكنند و نيز درخواست مىكنند كه خداوند راه و مسير اهل جذب را فراروى ايشان نهد. راه ميانهاى كه براى بندگان خاصّ خداوند در نظر گرفته شده است و خداوند عنايت ويژهاى به آنها دارد و مىخواهد آنها را به سوى خود جذب كند و آنان با پيمودن آن راه، خيلى زود و با تلاش كمترى به خداوند مىرسند: گاهى انسان تنها با نيرو و توان خود به مقصد مىرسد، اما گاهى علاوه بر توان و نيروى متحرك، جاذبهاى نيز او را به سوى خود مىكشاند. در بين بندگان خدا، عدهاى علاوه بر تلاش و كوشش و به كار گرفتن نيرويى كه خداوند در اختيارشان نهاده، جاذبه الهى نيز آنها را به سوى خود مىكشاند و خداوند دل آنها را كاملا متوجه خويش مىسازد.
اهل سير و سلوك و عرفا، براى اهل جذب و مراتب جذب، اصطلاحات خاصى دارند كه تا حدودى بر فرازهايى از دعاى عرفه كه مربوط به اهل جذب است، انطباق مىيابد. آنها معتقدند كه براى كسانى، در طريق رسيدن به قرب حضرت حق، جذبهاى رُخ مىدهد كه كاملا غرق در جمال ربوبى و توجه به حضرت حق و عدم توجه به ماسوى الله مىشوند. گرچه زمينه هاى دريافت اين جذبه الهى را خود انسان فراهم مىكند، اما پيدايش آن جذبه اختيارى نيست و به عنايت خداوند رُخ مىدهد: ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَآءُ(1)؛ با آن حالت شيفتگى و شيدايى كه براى آنان پديد مىآيد، شيرازه زندگى شان از هم مىپاشد و زندگى عادى بر ايشان غيرقابل تحمل مىگردد و نمىتوانند كارها و رفتارشان را بر اساس نقشه و محاسبات عادى