صفحه ١٨٥

ديگر محتاج عوامل و اسباب نباشد، معاذ الله، به مقام خدايى رسيده است و چنين امرى محال و اعتقاد به آن شرك و ناشى از جهل است.
پاسخ شبهه اين است كه دست يابى به قدرتى كه در پرتوآن انسان بدون عوامل و اسباب مادى و تنها با اراده خويش به خواسته‌اش دست يابد، ممكن است و در عين حال انسان شبيه خداوند نمى‌گردد. بهترين شاهد اين مدعا، وجود پيامبران الهى است كه با اراده خويش كارهاى خارق العاده انجام مى‌دادند: با معجزه مريض را شفا مى‌دادند، كور زاده را بينا مى‌ساختند، و حتّى مرده را زنده مى‌كردند! البته شكى نيست كه پيامبران، در دنيا، تنها به پرتو و شعاع ضعيفى از قدرت بى نهايت خداوند نايل گشته و چنان نبود كه آنان در مقام عمل و ارائه معجزه خويش مستقل باشند، بلكه با اذن و اجازه و اراده الهى معجزه از آنان صادر مى‌گشت.
مى‌نگريد كه مشيّت و اراده الهى پشتوانه و عامل اصلى صدور كارهاى خارق العاده و ارائه معجزه از سوى پيامبران است و به علاوه، گستره توانايى و قدرت انبياء و ساير اولياى الهى بر انجام كارهاى خارق العاده، در دنيا، محدود بوده است و آنان بر هر كار خارق العاده‌اى توانا نبوده‌اند. از اين رو، شبهه فوق از اساس باطل است و اگر ما لازمه اعتقاد به امكان انجام كارى از غير مسير طبيعى و بدون استفاده از عوامل و وسايل طبيعى را شرك بدانيم، العياذ بالله، بايد معتقدم گرديدم كه انبياى الهى مشرك بوده‌اند و خود را شريك خداوند مى‌پنداشتند و مردم را نيز به شرك دعوت مى‌كردند! چون آن‌ها از مردم مى‌خواستند كه معجزه آنان را مشاهده كنند و شاهد باشند كه مثلاً چگونه مرده را زنده مى‌كنند. بنابراين، اين‌كه برخى از فريب خوردگان متأثر از وهابيت خيال مى‌كنند كه نسبت اعجاز به پيامبر، امام معصوم و امام زادگان و اولياى خدا كفر و شرك است، ناشى از جهل و عدم آشنايى آن‌ها به قرآن است. به عنوان نمونه، خداوند در قرآن درباره حضرت عيسى مى‌فرمايد:
وَ رَسُولا إِلى بَنىِ إِسْرَائِيلَ أَنِّى قَدْ جِئْتُكُمْ بِأَيَة مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّى أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الاَْكْمَهَ وَ الاَْبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ