صفحه ١٨٤

مى‌تواند شاهد و مؤيد مطلبى باشد كه با برهان عقلى ثابت شده است و آن اين‌كه انسان مى‌تواند ارتباط آگاهانه با خداوند داشته باشد و تا آنجا به خداوند تقرب جويد كه به همه گرايش هاى فطرى خويش، از جمله قدرت نامحدود، علم نامحدود، كمال و سعادت نامحدود، دست يابد و به واقع به همه خواسته هاى نامحدود خود برسد. بر اساس اين روايت، اگر بنده‌اى از خداوند اطاعت كند، به او چنان رفعت و عظمتى مى‌بخشد كه براى ما قابل فهم و تصور نيست و او را از مظاهرى از صفات خود برخوردار مى‌سازد. خداوند جلوه هايى از قدرت لايزال خود را در اختيار او مى‌نهد تا او مظهرى از قدرت الهى گردد. همان طور كه خود غنى و بى نياز است، او را برخوردار از صفت غنا مى‌سازد تا بجز خداوند به ديگران نيازمند نگردد. (چنان كه ملاحظه مى‌شود مؤمن از غنايى كه عين ذات الهى است برخوردار نمى‌گردد، بلكه خداوند مرتبه‌اى از غنا كه همان غناى از ما سوى الله است و رسيدن به آن براى مخلوق ميسور مى‌باشد، در اختيار انسان قرار مى‌دهد.)
در اينجا اين شبهه مطرح مى‌گردد كه وقتى ما در خود مى‌نگريم، نيازهاى فراوانى را براى خويش مى‌يابيم و به عيان در مى‌يابيم كه نيازمند عوامل، اسباب و پديده هاى پيرامون خود؛ نظير هوا، خورشيد و آب هستيم. تازه بجز نيازهايى كه فعلا براى ما شناخته شده‌اند، ما هنوز بسيارى از نيازمندى هاى خود را نشناخته‌ايم و بشر با پيشرفت علمى و رسيدن به مراحل عالى‌تر بر نيازهاى جديد و ناشناخته‌اى واقف مى‌گردد. از زاويه ديگر، گرچه نيازهاى بشر بى شمار و رو به فزونى هستند، اما تأمين حتّى اندكى از آن‌ها نيز دشوار است و گاهى تأمين يكى از نيازها و دسترسى به يكى از وسايلى كه براى زندگى مادى خود بدان محتاج هستيم، ساليانى تلاش و فعاليت مى‌طلبد: گاهى چندين نسل براى اختراع و دست يافتن به وسيله‌اى كه بشر بدان محتاج است و از طريق آن بخشى از نيازهايش را تأمين مى‌كند، سرمايه‌گذارى مادى و علمى مى‌كند. با اين وصف چگونه مى‌توان پذيرفت كه انسان به مقامى مى‌رسد كه ديگر نيازى به مخلوقات و عوامل پيرامون خويش ندارد و خواسته ها و نيازهاى خويش را با اراده خود تأمين مى‌كند! اگر چنين باشد كه انسان بتواند با اراده خويش هر كارى را انجام دهد و