وقتى توجه ما به نفس و روح مان جلب مىگردد كه از هرچيز ديگرى، حتى از گوش، چشم و بدن و حتى حالات نفسانى؛ چون غم و غصه و شادى ها و ناگوارى ها غافل گرديم و هيچ دل مشغولىاى نداشته باشيم و در وضعيتى قرار گيريم كه چيزى نظر ما را به خود جلب نكند. نظير وضعيتى كه شيخ الرئيس از آن به «هواى طلق» تعبير كرده است. وضعيتى كه همه چيز در حدّ اعتدال قرار دارد و سرما و گرما در حد مطلوب است و حالتى چون گرسنگى و تشنگى نيز بر انسان غالب نمىگردد. با توجه به فراهم بودن همه شرايط زيستى، و اعتدالى كه در حالات و نيازمندى هاى انسان برقرار است، توجه انسان كاملا از حوادث و رخدادها و شرايط پيرامون خود كه از حدّ اعتدال خارج نشدهاند منصرف و كاملا به نفس خودش جلب مىگردد.
توضيح اين كه: هر حالت و وضعيتى كه به گونهاى با انسان ارتباط دارد، وقتى از حد اعتدال خارج شود توجه ما را به خود جلب مىكند: تا وقتى هوا ملايم و مطبوع است، توجه ما به آن جلب نمىگردد، اما وقتى هوا گرم و يا سرد شد، توجه ما به آن جلب مىگردد. كسى كه نيازمندى هاى او تأمين شده، نه احساس گرسنگى دارد و نه تشنگى، وقتى گرسنه شد و يا تشنگى بر او غالب گرديد، توجه او به گرسنگى و تشنگى جلب مىگردد. حتى وقتى بيش از حد غذا مصرف كرد، توجه او به حالت سيرى مفرطى كه آزاردهنده است جلب مىگردد. هم چنين براى تمركز و توجه يافتن به هر چيزى، بايد فكر و توجه انسان از غير آن منصرف شود. مثلاً كسى كه غذا مىخورد، وقتى لذت غذا را درك مىكند كه حواس او كاملا متوجه غذاخوردن باشد. پس اگر در هنگام غذاخوردن حرف بزند، يا مطالعه كند و يا ناراحت و عصبانى باشد؛ مزه غذا را درك نمىكند و در نتيجه، لذتى از آن نمىبرد.
هم چنين كسى كه با منظره چشم نوازى مواجه مىشود، وقتى از زيبايى آن لذّت مىبرد كه توجهاش معطوف به آن منظره گردد و به هنگام تماشاى آن به اين سو و آن سو توجه نداشته باشد و با كسى سخن نگويد و هم چنين مشكلات و نگرانى ها انسان را به خود مشغول نسازد. گاه اتفاق مىافتد كه انسان وارد باغ مصفّا و زيبايى مىشود و مدتى نيز در آن قدم مىزند، اما هيچ لذتى از مناظر زيباى آن نمىبرد، چون خاطره رخداد ناگوارى ذهن او را به خود جلب كرده است و لحظهاى او را آرام نمىگذارد.