رضايت فطرت و احساس به ثمررسيدن
جمعه آن شخص را با جمعه رزمندگان اسلام مقايسه ميكنيم كه در مقابل کفر و استکبار و تجاوز، از صبح به دفاعکردن و حملهكردن و زخميشدن و شهيددادن مشغول بودهاند، عصر كه ميشود داراي «تني» خسته هستند اما از آنجا كه در تمام طول روز در زير نور شريعت به فطرت خود جواب دادهاند، حالِ دروني آنها حال نشاط است، نه غم. يا مثلاً يك فرد ديندار كه درزمان طاغوت، براي دفاع از دين به مبارزه ميپرداخت و از صبح به تظاهرات مشغول بود، تنها چيزي كه تا عصر عايد او ميشود گاز اشكآور، كتك، ترس و لرز و گرسنگي و تشنگي بود. در غروب آفتاب، داراي «تني» خسته و احياناً مجروح است اما به «خود»ش که رجوع ميكند در عمق جان خود شاد و با نشاط و سرحال است!
اين صدا در كوهِ دلها بانگ كيست؟ گه پر است زين بانگ اين كُه، گه تهي است
ما اين صدا را صداي «فطرت» ميگوييم. نميخواهيم در اينجا فطرت را تعريف كنيم، فقط ميخواهيم بگوييم كه اگر انسان به امور فطري بپردازد و آن صداي فوق غريزه را بشنود و از آن تبعيت کند، در عمق «جانش» احساس رضايت مينمايد و اگر به آن بيمحلي کند و بخواهد کارها و فعاليتهاي ديگري را جايگزين پيام آن نمايد در نهايت خودِ انسان احساس ميکند به
آشتی با خدا
تبعيت از فطرت، عامل نشاط روح