صفحه ١٥٦

كار، تيشه او مي‌شكند، تيشه را رها مي‌کند، هر چند هنوز در ساخته نشده‌است ولي چون از طريق آن تيشه نمي‌تواند به مقصد خود برسد آن ابزار را رها مي‌كند، که حالت دوم شبيه مرگ غير طبيعي است.
  تکامل روح از طريق تن
  نفس انسان از طريق به كار بردن «تن»، كامل مي‌شود. انسان به اين دنيا آمده‌است تا در اين دنيا از طريق به كار بردن «تن» و دادن فرمان‌هاي شبانه‌روزي به آن، روح خود را کامل كند. صبح زود موقع نماز «تن»، سنگين است و ميل به برخاستن ندارد؛ «منِ» انسانِ مؤمن بدون آن که تحت تأثير بدن خود قرار گيرد، با توجه به هدف الهي که دارد، به تن خود فرمان مي‌دهد و آن را از رختخواب بلند مي‌كند و با انجام مقدمات آن را به ركوع و سجود مي‌كشاند، تا از طريق اين فرمان‌هاي ممتد و به کارگيري تن در راستاي اهداف بلندي که روح به دنبال آن است، نفسِ انسان كامل شود. در واقع، اين «نفس» است كه نماز مي‌خواند نه «تن»، و با فرماني که به تن مي‌دهد ارادة خود را عملي مي‌سازد. منتهي «نفس» به طور دائم اراده‌هاي خود را بر تن تحميل مي‌كند و مانع سکون «تن» مي‌شود تا به جاي آن که تسليم اميال تن شود، تن را در مسير اهداف خود به حرکت آورد. همچنين وقتي انسان پياده‌روي يا «ورزش» مي‌کند علاوه بر اين‌كه «تن» را سر حال نگه مي‌دارد، «روح» را نيز قوّت مي‌بخشد! چون «روح» براي حركت دادنِ «بدن»، دائم به آن دستور مي‌دهد و آن را تحريك مي‌كند و بدين وسيله قدرت فرماندهي و يا اراده «خود» را نيز تشديد مي‌نمايد.(14)