صفحه ٤١

بسم الله الرحمن الرحيم


  در جلسه قبل بيان شد اگر انسان، كمي‌ «خود» را بررسي كند، در خود مي‌يابد كه بدون ارتباط با خدا نمي‌تواند تنفس صحيح و تحرك سالم داشته باشد. و نيز بيان شد كه بي‌ديني با پوچي، و پوچي با اضطراب همراه است، و انسان همواره از اضطراب و پوچي فرار مي‌كند. پس در واقع غذاي جان انسان - بخواهد يا نخواهد - دينداري است.
  در راستاي احساس پوچي يکي از مسائلي که براي انسان پيش مي‌آيد گم شدن معني زندگي و فلسفه‌ي خلقتش مي‌باشد.
  در اين جلسه اين سؤال را مطرح مي‌كنيم که: «فلسفه‌ي حيات، يا هدف خلقت انسان چيست؟» اين سؤال در بسياري از موارد براي انسان پيش مي‌آيد که: «چرا خدا ما را خلق كرد؟» بايد توجه داشته باشيد که اين سؤال از دو بُعد و دو خاستگاه مطرح مي‌شود: يکي از بُعد و خاستگاه رواني و ديگر از بعد و خاستگاه عقلي.
  چرا مي‌گوييم چرا؟
  ابتدا در بارة بيان خاستگاه روانيِ اين سؤال، که چون انسان در زندگي به بن‌بست مي‌رسد، اين سؤال در او سر بر مي‌آورد، مثالي مي‌زنيم: شخصي را در نظر بگيريد که تمام انرژي‌اش را صرف مي‌كند تا طبق آدرسي كه به او داده‌اند دوستش را پيدا كند. به او گفته‌اند: اين آدرس را بگير، فلان ميدان و