صفحه ٢٥٧

 دوباره شروع كن. اگر من بگويم خودت فقط هستي و شما در ذهنتان اين سؤال آمد كه چه هستم، باز اين سؤال نشان مي‏دهد كه هنوز درس را متوجه نشده‏ايد چون به جاي نظر به هستي، باز به دنبال چيستي مي‌گردي.
  آنچه در شخصيت انسان پايدار است
  خودت فقط هستي و اصلاً چيستي نداري. يعني اگر خودت را درست ببيني، مي‏بيني تو فقط هستي، بدنت و شغل و مدرک و اطلاعاتت، خودت نيستند. بدون بدن هم باز خودت، خودت هستي. شما در خواب، بدنتان را نداريد ولي خودتان هستيد، پس بي بدن هم هستيد. شما نه زن هستيد و نه مرد، زن و مرد بودن مربوط به بدن است، ربطي به هستي شما ندارد، شما فقط هستيد. خودتان ماوراء علوم تجربي که کسب کرده‌ايد و فن و شغلتان، خودتان هستيد. شايد تجربه کرده‌ايد وقتي در يك حادثه خطرناك هول مي‏شويد بسياري از علوم و اطلاعات و فنون از يادتان مي‏رود در حالي که باز در آن حال، خودتان، خودتان هستيد. در قرآن آمده است كه دوران پيري را برايتان گذاشتيم تا بفهميد اين علومِ شما مال اين دنياست. شايد ديده‏ايد كساني كه عمرشان طولاني مي‏شود، گاهي اسم خودشان را هم فراموش مي‏كنند. انسان به هنگام مرگ تمام چيزهايي را كه ياد گرفته بود از ياد مي‌برد. يک فيزيكدان، موقع مرگ تمام آنچه را خوانده است فراموش مي‏كند. آنچه مي‏ماند فقط عقايد انسان است، چه عقايد موحّدانه و چه عقايد مشركانه. عقيده يعني چيزي كه به قلب انسان گره مي‏خورد، و براي اين‌كه حقايق ديني عقيدة ما شود بايد از طريق قلب بتوان به آن‌حقايق رسيد و سپس با تکرار دستورات دين، که بر اساس آن باور قلبي است، توجه به آن حقايق را جزء شخصيت خود نمود. علم با ذهن مرتبط است و عقيده با قلب ارتباط دارد، و لذا كسي كه هول مي‏شود علمش را از ياد مي‏برد ولي دينش اگر