صفحه ١٤٣

اما فردا در بدن خود احساس درد مي‌‌كند، با اين‌که «من» او از كوه افتاده‌ است، اين به خاطر همين نکته است که تن در قبضه‌ي من است و لذا از حالات من متأثر مي‌شود. تحت تاثير قرار گرفتن «تن» از حالات «من» گاهي به قدري شديد است كه انسان در اثر حادثه‌هاي وحشتناکي که در خواب با آن روبه‌رو مي‌گردد دچار سكته قلبي مي‌شود، با آن‌که سكتة قلبي يک حالت غير طبيعي و ناگهاني قلبِ موجود در تن است.(2) يعني «تن»، آنقدر تحت تاثير «من» قرار دارد كه حالات «من» بر تن سرايت مي‌کند. نفس افراد در خواب آن حادثة وحشتناک را مي‌بينند ولي تن تحمل آن حالات را ندارد و لذا به آن شکل - که ما نام آن را سکته مي‌گذاريم- عکس‌العمل نشان مي‌دهد.
  تن ظرف ظهور حالات من
  «تن» انسان در قبضه «من» انسان است و در حقيقت انسان دخالت ندارد ولي آنچنان آن دو با همديگر متحد شده‌اند كه تن از حالات نفس متاثر مي‌شود و عملاً به نحوي ظرف ظهور باطن خود يعني من خواهد بود. از اين‌جا نيز روشن مي‌شود که «تن» انسان، يك حقيقت غيبي به نام «من» دارد که در قبضه‌ي آن است و آينه‌ي نمايش بعضي از احوالات آن مي‌باشد. ابتدا حالاتي براي «من» پيش مي‌آيد و سپس در «تن» ظهور پيدا مي‌نمايد و آن تن حکايت از حالات حقيقت باطني خود مي‌کند. مثلاً حالتي به نام خشم براي