بپرسيم چگونه بايد اين جوان را از طريق هدايت جان او به سوي نور الهي، نجات داد؟
وقتي متوجه شويم اگر زندگي، ديني نباشد، حتماً پوچ است و حاصل آن اين سؤال است كه «چرا خدا ما را خلق كرد؟» پس بايد براي زندگي به نحو صحيح برنامهريزي کنيم. اگر زندگي، ديني باشد ديگر چيزي به عنوان اضطراب و پوچي در آن وجود ندارد. براي اينكه كسي اين سؤال آزاردهنده را نداشته باشد بايد وارد زندگي ديني شود، آنهم به نحوي که در اين دنياي سراسر وَهمانگيز بتواند از دين و دينداري تغذيه کند و آنچنان اشباع شود که تمايل به وَهمياتِ دنياي جديد در خيال او سر بر نياورد.
خدا ميفرمايد:
« لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ »(1)
آدمها ما به ياد شما قرآن را نازل كرديم و در آن به فکر شما بوديم، آيا فکر نميکنيد؟
ميخواستيم از طريق نزول قران بر قلب پيامبر( براي شما كاري بكنيم، ميدانستيم اگر «فرهنگ و نور قرآن» در زندگي شما نباشد از بين ميرويد و پوچ و ضايع ميگرديد.
جايگاه رواني مُدگرايي
امروز ميتوان نمونهاي از ضايعشدن زندگي را در عنصر «مُد» ديد. مُد در يک بررسي انسانشناسي پديدهاي است که خبر از روح پوچگرايي انسان مدرن ميدهد. انسانهايي كه نظرشان به معنويت است و جانشان از عالم غيب
آشتی با خدا
چرا خدا ما را خلق كرد؟