صفحه ٢٢٨

 مي‌گوئيد من مي‌بينم، و وقتي مي‌گوئيد من مي‌بينم احساس شما اين است که تماماً خودتان مي‌بينيد و اين نوع حضور به معني حضور کامل و تمام، مخصوص همة موجودات مجرد است.
  حضور همه جانبة خداوند در هستي
  «منِ» انسان چون مجرد است و محدوديت‌هاي مكاني و زماني ندارد، در همه جاي بدن انسان حاضر است و به اصطلاح؛ حضورش کامل و تمام است. حال با توجه به اين‌که خدا از «منِ» انسان، مجردتر است و به عبارت ديگر تجرد خداوند بسيار شديدتر از تجرد نفس يا من انسان است، همان‌طور كه «منِ» انسان به جهت مجرد بودنش در «تن»، حضور کامل و تمام دارد، خداوند هم در همه هستي حضور کامل و تمام دارد. مگر نه اين بود كه همه«من» در همه جاي «تن» به تمامه و با حفظ وحدت و يگانگي‌اش حضور داشت؟ و مگر نه اين بود كه «من» در يك لحظه هم مي‌ديد، هم مي‌شنيد و هم حرف مي‌زد؟ و اين به جهت مجردبودن نفس بود، پس خاصيت هر موجود مجردي اين است كه به مكان و زمان خاصي محدود نيست، همه جا هست و همه جا هم تماماً و به طور كامل هست. و خدا مجردتر از هر مجردي است پس حضور او در هستي حضوري كامل و تمام است. ديگر براي حضور کامل و تمامِ خداوند عالم ماده و عالم مجرد فرق ندارد، در همه جاي هستي همه‌ي خداوند حاضر است همان طور که در همه جاي بدن، همة منِ انسان حاضر است. هرچند ظهور متفاوت اسماء الهي بستگي به شرايط دارد، همان‌طور که ظهور نفس در چشم به جلوه‌ي بينايي است و در گوش به جلوه‌ي شنوايي.
  لازم است عزيزان به اين نکته عنايت داشته باشند که امور حقيقي و وجودي، شدّت و ضعف بر مي‌دارند. مثلاً مي‌توان گفت كه فلان شخص از