نكته بيست و يكم
مخلوقيت ما، خالقيت اوست
«آشتي با خدا از طريق آشتي با خود راستين» توجه به جوشش چشمهاي است كه در ماست و همه ما در هر روز جوشش اين چشمه حيات را ميتوانيم در خود تجربه كنيم، خود راستيني كه نسيمي از حضور حيات محض خدا در ماست، و ما چيزي جز رابطه با آن حيات محض نيستيم، همان رابطهايم كه خود را خود احساس ميكنيم. دو واقعيت نيست كه يكي خدا باشد و يكي انسان، كه اگر اينطور بينديشي نه خدا را شناختهاي و نه انسان را، بلكه توجه به خود راستين خود، توجه به چشمه حيات است، همچنان که عين اتصال به حيات محض است، بدون هيچ جدايي و دوگانگي. وقتي ما خود را عين رابطه با چشمه اصلي حيات احساس کرديم، ديگر تماشاگر خلقت خداوند نيستيم، بلكه خود، خلقت اوييم، خلقت خدا، خود ما هستيم. و با توجه به مخلوقيت خود، خالقيت او نمايان ميشود، پس كو جدايي و دوگانگي؟ ما خالقيت او هستيم و او با خلقت ما ناظر خالقيت خود است، پس كو جدايي و دوگانگي. مخلوقيت ما، خالقيت اوست، و نظر به مخلوقيت خود -به عنوان مخلوق- نظر به خالقيت اوست، خالقي كه عين حيات است. پس آشتي با خود توجه به چشمه حياتي است كه در ماهيت انسان بزرگتر از آن است كه به بدن محدود شود و سرنوشت بدن را كه پيري و فرسودگي است،