صفحه ٢٥٥

 كرده‏اند، و يا گاهي راه‌يافتنِ خود را مي‏يابند، ولي به جاي عبور از راه، مشغول راه مي‏شوند و از مقصد باز مي‏مانند در حالي‌که: «سوارْ چون‌که به منزل رسد پياده شود» ولي اگر منزل گم شود، دائماً روي اسب سوار است و مي‏تازد و مقصدش تاختن مي‏شود.
  تنها يك راه !
  انسان فقط از دريچه «خودش» مي‏تواند همه حقيقت را ببيند. در همين رابطه اميرالمؤمنين(علیه السلام) مي‌فرمايند:
  «لَا تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ»(4)
  به خود جاهل مباش زيرا که جهل به خود جهل به همه‌چيز است.
  وقتي معلوم شد نشناختن درست خود برابر است با نشناختن همه‌‌چيز، حالا اگر انسان براي خودش، يک خودِ دروغيني باشد، در اين صورت بدون آن‌که خود بداند به همه‌چيز جاهل است و همه‌چيز را دروغين مي‏بيند، و اگر خودش را درست بشناسد، همه چيز را راست مي‏بيند. انساني كه خود را گم کرد، خودش براي خودش دروغ مي‏شود، لذا از پنجرة بسته وجود خود هيچ‌چيزِ بيرون خود را درست نمي‏بيند.
  اميرالمؤمنين(علیه السلام) مي‌فرمايند: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَجْهَلُ نَفْسَهُ كَيْفَ يَعْرِفُ رَبَّهُ»(5)در تعجبم از کسي که به خود جاهل است چگونه مي‌تواند پروردگار خود را بشناسد. و نيز مي‌فرمايند: «اَعظمُ