صفحه ٢٩٨

نكته سيزدهم
خودي بي انتها، همنوا با حق

  وقتي انسان خود را يافت، يعني از طريق حيات خود، و از طريق خود كه همان حيات است به خود نگريست، با كل هستي پيوند و خويشاوندي خواهد يافت، اصلاً اگر انسان به وسعت همه چيز نباشد مگر مي‏تواند با همه چيز ارتباط داشته باشد؟ و لازمه ارتباطي اين چنين، دست يابي به خود است، به‌عنوان «حيات»، تا با عالم به عنوان «حيات» ارتباط برقرار کند. آري ارتباط حيات با حيات، در اين حال آن من حقير كه گرفتار اغراض فردي است چون آبي در دل دشت خود شناسي، بخار مي‏شود و او مي‌ماند با خودي بي‏انتها، حياتي از ريزش و تجلي حيات محض، يعني «حي قيوم» و همنوا با حق و در توجه محض به او.