صفحه ٢١٤

 کاملاً علمي بود که بحث آن ملاقات و چند ملاقات بعدي بحث مفصلي است.
  مي‌گفت: «در روزهاي اول که با من از درون صحبت مي‌شد آنقدر صدا بلند بود كه گوش جسماني‌ام درد مي‌گرفت. حتي چند بار تصميم گرفتم از درد گوش به دكتر بروم!» با اين‌که آن روحِ برزخي از درون با آن جوان صحبت مي‌كرده، ولي صدايش آنقدر بلند بوده كه گوش آن جوان را به درد مي‌آورد! البته شايد دليل اين امر آن بوده كه آن جوان آمادگي كامل نداشته است. منظور ما اين است كه چنين دريافت‌هايي از درون صورت مي‌گيرد نه از بيرون. آنچه از بيرون مي‌شنويم اموري است که مربوط به «تن» مي‌باشد و علت اين‌که ما صداي درون را حس نمي‌کنيم چون عموماً روح‌ها مشغول بيروني‌هايِ تنگ و محدود است. گفت:
از درون خويش اين آوازها    منع كن تا كشف گردد رازها
  تفاوت پيامبران با عارفان
  پس اصل انسان، «من» اوست، و اصل عالم، خداست و عارف از طريق اصل «خود»ش با اصل «وجود» عالم، ارتباط برقرار مي‌كند، اما نمي‌تواند حقيقتي را كه مي‌شنود به زبان آورد. نه مي‌داند كه آن را چگونه بگويد، و نه مي‌داند كه آن حقيقت تا چه حد صحيح است! در واقع زبان حالش آن است که:
من گنگ خواب ديده وعالم تمام کر      من ناتوان زگفتن و خلق از شنيدنش
 
  اما پيامبر(صلی الله علیه و آله) انساني است كه شايسته‌ي پيامبري گشته و از طرف خداوند براي رساندن پيام خدا به بشر مبعوث شده است و در راستاي مبعوث شدن،