صفحه ٢٧٩

 مي‌رساند، بسيار از بودن متعالي خود راضي مي‌بود. اما وقتي با آرزو زدگي و نپذيرفتن خودي که خدا به او داده، از خود واقعي و در نتيجه از واقعيات فاصله گرفت و در وَهميات وارد شد و ميدان زندگي را به شيطان سپرد، همه‌چيز براي او -حتي خودش- در ظلمت قرار مي‌گيرد و آنچنان با پوچي‌ها روبه‌رو مي‌شود که حتي اگر ظلماني بودن و نااميدبودنِ خود را پنهان كند، در واقع بر نااميدي‌اش افزوده مي‌شود.
  انسان در ظلمت خود
  اميرالمؤمنين (علیه السلام)قيامتِ افرادي را كه از پذيرش خود سر باز زده‌اند و گرفتار ناکجاآباد شده‌اند چنين ترسيم مي‏فرمايد كه:
«وَ هَلْ زوَّدَتْهُمْ اِلَّا السَّغَبَ؟ اَوْ اَحَلَّتْهُمْ اِلاَّ الضَّنَكَ؟ اَوْ نَوَّرَتْ لَهُمْ اِلاَّ الظُّلْمَةَ؟»؛(22)
  آيا اين افراد جز گرسنگي و نيازمندي در آخرت توشه‌اي دارند؟ آيا در جايگاهي جز تنگي و سختي فرود مي‏آيند؟ آيا روشنائي جز ظلمت و تاريكي براي خود دارند؟
  خودِ دور شده از خودِ حقيقي، به جهت بازي خيالات و آرزوهاي دنيايي، خودي است كه در بالقوّگي‌هاي استعدادهاي خود متوقف شده و به فعليّت‌هايش دست نيافته است، او مي‏توانست از دريچه خود همه چيز را ببيند، حالا خودِ دورشده از حقيقت را با خود دارد، پس چيزي نمي‏يابد، حتي خود را. در توصيف اين انسان است كه امام مي‏فرمايند: «در ظلمت قرار مي‌گيرد» اين انسان خودش را در مقابل دنيا از دست داده است، چون با خدا، يعني با نور هستي آشتي نيست، و اين بزرگ‌ترين خطر، يا بگو تنها خطر