تو ميپنداري كه همين جسم كوچك هستي، در حالي كه جهان بزرگي در نهاد تو پنهان است.
كسي كه به «خود»ش رجوع كند ميبيند بسياري از چيزهايي را كه ميطلبيده است در «خود»ش دارد؛ حتي خدا را! گفت:
آن كه عمري در پي او ميدويدم كو به كو ناگهانش يافتم با دل نشسته رو به رو
اگر انسان، «خود» را از غفلتها آزاد كند، معبود و آرزوي كلياش را روبهروي «خود» مييابد. زيرا انسان در درون «خود» خزينه و منبع و سرمايهاي دارد كه از طريق آن بهراحتي ميتواند با خدا ارتباط پيدا کند و اگر انسان از آن سرمايه غافل نشود و چيزهايي كه او را از آن غافل ميكند، بشناسد و آنها را از صحنة زندگي خود دفع کند، به خودي خود با خداوند مرتبط خواهد شد. گفت:
اي نسخه عالم الهي كه تويي اي آينه جمال شاهي كه تويي
بيرون ز تو نيست هر چه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهي كه تويي
در حجاب جايگزينيها
در اين بحث روشن ميشود انسان در طول زندگي بايد مراقب باشد كه از خودِ اصيل خود غافل نشود تا همواره در اُنس با خدا باشد، و در عالم اُنس با خدا بهراحتي ميلهاي خود را مديريت کند. هر انساني در طول زندگي خود برنامه خاصي دارد، ولي بايد آن برنامهها در تضاد با فطرت يا خودِ اصيل انسان نباشد وگرنه در انتهاي زندگي احساس پوچي و بيثمري ميکند. همانطور که اگر مطابق پيامهاي فطرت عمل کند احساس سعادت و ثمردهي در خود دارد. به عنوان مثال يك روز جمعه را در نظر ميگيريم، چون كل