صفحه ٢٦٨

ديوانه کني هر دو جهانش بخشي     ديوانه تو هر دو جهان را چه کند
  الهي به تو آشنا شدم، از خلق جدا شدم و در هر دو جهان شيدا شدم، نهان بودم، پيدا شدم. (15)
  زيرا؛
هر كه در خانه اش صنم دارد     گر نيايد برون چه غم دارد؟
  آيت‌الله انصاري«رحمة‌الله‌عليه» حتي يك قدم از خانه انس با خدا پا را بيرون نمي‏گذارد، چون با اَحد به‌سر مي‏برد، مي‏بيند چقدر سرمايه خوبي در خودش پيدا شده، يعني در واقع خود واقعي‏اش به‌دستش آمده است. گفت:
آن‌کس که تو را بيند و خندان نشود     وز حيرت تو گشاده دندان نشود
چندان که بود هزار چندان نشود       جز کاهگل و کلوخ رندان نشود
  خودي كه بايد باشد
  ما بايد اولاً؛ دستگاه نظري و عقيدتي و ثانياً؛ دستگاه عملي به خود آمدن را در زندگي خود بيابيم و آن را در زندگي خود پياده كنيم. آن دستگاه هم بايد دستگاه آشتي با خدا باشد. اگر طبق اين دستگاه عمل كرديم إن‌شاءالله خود را به‌دست مي‏آوريم. ما عموماً «بي‌خود» شده‏ايم و خودمان براي خودمان گمشده است، در نتيجه «ناخود» و «بي‌خود» شده‏ايم. چيز ديگر و كس ديگري را «خود» گرفته‏ايم. و به همين جهت هم از دست خودِ دروغيني که به جاي خودِ راستين گرفته‌ايم، خسته‏ايم و دل به غير بسته‏ايم، که متأسفانه آن غير هم خودِ راستين‌مان نيست. در بحث‌هاي گذشته عرض شد آن وقتي