ديوانه کني هر دو جهانش بخشي ديوانه تو هر دو جهان را چه کند
الهي به تو آشنا شدم، از خلق جدا شدم و در هر دو جهان شيدا شدم، نهان بودم، پيدا شدم. (15)
زيرا؛
هر كه در خانه اش صنم دارد گر نيايد برون چه غم دارد؟
آيتالله انصاري«رحمةاللهعليه» حتي يك قدم از خانه انس با خدا پا را بيرون نميگذارد، چون با اَحد بهسر ميبرد، ميبيند چقدر سرمايه خوبي در خودش پيدا شده، يعني در واقع خود واقعياش بهدستش آمده است. گفت:
آنکس که تو را بيند و خندان نشود وز حيرت تو گشاده دندان نشود
چندان که بود هزار چندان نشود جز کاهگل و کلوخ رندان نشود
خودي كه بايد باشد
ما بايد اولاً؛ دستگاه نظري و عقيدتي و ثانياً؛ دستگاه عملي به خود آمدن را در زندگي خود بيابيم و آن را در زندگي خود پياده كنيم. آن دستگاه هم بايد دستگاه آشتي با خدا باشد. اگر طبق اين دستگاه عمل كرديم إنشاءالله خود را بهدست ميآوريم. ما عموماً «بيخود» شدهايم و خودمان براي خودمان گمشده است، در نتيجه «ناخود» و «بيخود» شدهايم. چيز ديگر و كس ديگري را «خود» گرفتهايم. و به همين جهت هم از دست خودِ دروغيني که به جاي خودِ راستين گرفتهايم، خستهايم و دل به غير بستهايم، که متأسفانه آن غير هم خودِ راستينمان نيست. در بحثهاي گذشته عرض شد آن وقتي
آشتی با خدا
نفس و پراكندگي آن