صفحه ٢٧٣

  مسيري از خود به سوي خدا
  هركس از طريق كامل كردن خودش و سير در خودش به خدا مي‏رسد و نيز از طريق توجه به خداوند و آشتي با اوست كه هم خودش مي‏باشد، و هم خودش مي‏شود.
  شما تحفه خدائيد، خدا خودتان را به خودتان داده است. يعني خداوند، خودتان را از طريق هستي خودتان، به خودتان داده است، پس همان‌طور که خداوند هستي شما را به شما داده، فقط از طريق هستي خودتان به خدا، يعني به كمالِ محض مي‏رسيد. رابطه شما با خدا از طريق هستي خودتان ممکن است. شما يك پنجره به سوي خدا داريد و آن هستي خودتان است، هماني كه خدا از طريق خودتان، خودتان را به خودتان داده است. پنجره شما به سوي خدا همين «هستِ» شماست. اگر به غير از «هستِ خود» نظر كردي، در واقع رابطه خود را با خدا قطع نموده‏اي، چون غيرِ هستِ تو، نسبت و اعتبار است، مثل بالا بودن سقف و يا زن و مرد بودن است، اين‌ها همه نسبت است. درس چهارم تا هشتم اين بحث‌ها مي‏گويد انسان فقط هست. خداوند از طريق هست دادن خودت به خودت، تو را با خودش آشنا كرده است، پس خودت باش و اين همان نکته‌اي است که مي‌فرمايد: راضي به رضاي خدا شو، که اين همان رضايت بنده از خدا است و قانع‌بودن به خدا. حال از طريق همان نعمت‏ها و استعدادهائي كه خدا به تو داده است با او ارتباط برقراركن وشكرگذار باش، زيرا خداوند خواسته‏است تو از طريق چنين «هستي»‌اي که به تو داده است با او ارتباط برقرار كني. اما اگر «هستِ خود» را نخواهي يعني راضي به خودي كه بنده خداست، نيستي و به عبارت ديگر راضي به رضاي الهي نمي‌باشي، در اين حالت تمام انرژي‌ها و استعدادهايت در ظلمتِ نابودي قرار مي‏گيرد و هستِ‏ تو در ظلمت فرو مي‏رود و در قيامت هرچه خودت را