مسيري از خود به سوي خدا
هركس از طريق كامل كردن خودش و سير در خودش به خدا ميرسد و نيز از طريق توجه به خداوند و آشتي با اوست كه هم خودش ميباشد، و هم خودش ميشود.
شما تحفه خدائيد، خدا خودتان را به خودتان داده است. يعني خداوند، خودتان را از طريق هستي خودتان، به خودتان داده است، پس همانطور که خداوند هستي شما را به شما داده، فقط از طريق هستي خودتان به خدا، يعني به كمالِ محض ميرسيد. رابطه شما با خدا از طريق هستي خودتان ممکن است. شما يك پنجره به سوي خدا داريد و آن هستي خودتان است، هماني كه خدا از طريق خودتان، خودتان را به خودتان داده است. پنجره شما به سوي خدا همين «هستِ» شماست. اگر به غير از «هستِ خود» نظر كردي، در واقع رابطه خود را با خدا قطع نمودهاي، چون غيرِ هستِ تو، نسبت و اعتبار است، مثل بالا بودن سقف و يا زن و مرد بودن است، اينها همه نسبت است. درس چهارم تا هشتم اين بحثها ميگويد انسان فقط هست. خداوند از طريق هست دادن خودت به خودت، تو را با خودش آشنا كرده است، پس خودت باش و اين همان نکتهاي است که ميفرمايد: راضي به رضاي خدا شو، که اين همان رضايت بنده از خدا است و قانعبودن به خدا. حال از طريق همان نعمتها و استعدادهائي كه خدا به تو داده است با او ارتباط برقراركن وشكرگذار باش، زيرا خداوند خواستهاست تو از طريق چنين «هستي»اي که به تو داده است با او ارتباط برقرار كني. اما اگر «هستِ خود» را نخواهي يعني راضي به خودي كه بنده خداست، نيستي و به عبارت ديگر راضي به رضاي الهي نميباشي، در اين حالت تمام انرژيها و استعدادهايت در ظلمتِ نابودي قرار ميگيرد و هستِ تو در ظلمت فرو ميرود و در قيامت هرچه خودت را
آشتی با خدا
نفس و پراكندگي آن