صفحه ١٢٦

عالم بايد قلب را به صحنه بياوريم، و آن فكري كه در روايات جزء بهترين عبادات معرفي شده به معني سير و توجه به حق است.
  قرآن مي‌فرمايد: «اُعْبُدُوا» فقط «توجه» به حق كنيد، «يَا اَيُهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الذَّي خَلَقَكُمْ.....» .(18) اي مردم! پروردگار خود را عبادت کنيد، عبادت همان توجه قلبي است و اين که جهت جان را به سوي او سير دهيم و در اين راستا تمام دستورات او را عمل ‌کنيم، تا اين توجهْ پايدار بماند و قلب از انوار وجود مبارک حق بهره‌مند گردد. حالا که او در صحنه‌ي عالم، ظاهر است شما با بندگي، قلب خود را متوجه او کنيد و اظهار داريد:
کي رفته‌اي ز دل که تمنّا کنم تو را        کي بوده‌اي نهفته که پيدا کنم تو را
غيبت نکرده‌اي که شوم طالب حضور    پنهان نگشته‌اي که هويدا کنم تو را
  عبادت؛ عامل شديت وجود
  اگر انسان از اين ديد كه «هستِ» او را «هست مطلق» ايجاد كرده است و با اتصال به هستِ خدا، هست خودش برايش مي‌ماند، غفلت نکند، گرفتار چيستي‌ها و عدم‌ها نمي‌شود و به زيباترين شکل به عبادت خداوند همّت مي‌کند.
  وقتي انسان با هستِ خود که عين ارتباط با حق است و هيچ استقلالي ندارد در محضر حق ايستاد و با حالت ذلت و بندگي محض نماز را قيام کرد و سعي ‌نمود با توجه قلبي بهره‌مندي خود را از کمال مطلق بيشتر نمايد، «هست» او شديدتر مي‌شود، و هر چه بيشتر در وادي بندگي و عبادت پايدار