نموده بودند، عليالقاعده بايد خيلي خوشحال باشند، خبرنگاري از ايشان پرسيد: «آقا در چه حالي هستيد؟» امام فرمودند: «هيچي!» اين جواب نشان ميدهد امام؛ طالبِ بيقرارِ خداست نه طالبِ پيروزي دنيايي. امام«رحمةاللهعليه»، «قرار» را از جاي ديگري بهدست آوردهاند. همان که گفت: «آن نفسي که بيخودي، مه به کنار آيدت» خدا نزد تو است. امام«رحمةاللهعليه»، خوشحال است چون بندگي كرده است نه چون بر شاه پيروز شده است. لذا مولوي در ادامه ميگويد:
جملهِ نامراديت از طلب مراد توست ورنه همه مرادها جمله نثار آيدت(9)
تا دنبال آرزوهاي دنيايي هستي، همواره با نامرادي روبهرو ميشوي، وگرنه چنانچه خود را از آرزوهاي وَهمي دنيا آزاد کردي، مييابي که همه آنچه بهواقع ميخواستي در پيش خود داري. همهي انسانها به دنبال آرامش هستند، ولي كسي با دنيا آرام نميشود، آرامش با خدا فرا ميرسد، و كسي كه با خدا آرام گيرد همهي آرزوهاي حقيقياش برآورده ميشود. خدا ميفرمايد: «... أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(10) يعني اي انسانها! همهي شما به دنبال آرامش ميگرديد، بدانيد كه اين آرامش و اعتماد و اطمينان فقط با خدا بهدست ميآيد.
برکات ايمان به خدا
آنچه باعث بيخداشدنِ انسان ميشود جلوه و زيباييِ ظاهري پوچيهاست. كافر به پوچيها دل ميبندد و عمرش بيحاصل ميشود. عمر
آشتی با خدا
پوچی چرا؟